تصورم از همسر همونی بود که داشتم اینکه دیگه تنها نیستم، پشتوانه دارم، مستقل میشم، مشوق دارم و ....
ولی می دیدم همه با خانواده شوهر مشکل دارم تصورم این بود من چون خوبم و کاری به کار بقیه ندارم پس قرار نیست کسی کاری به کارم داشته باشه ولی خانواده همسرم نشون دادن میتونی یه گوشه برا خودت بشینی زندگیت رو کنی ولی ما اجازه نمیدیم آب خوش از گلوت پایین بره، نشون دادن وقتی ما بخوایم باید خوشحال باشی ما نخوایم زندگی رو کوفتت میکنیم، با ما باشی حق زندگی داری بی ما باشی چوب لای چرخ زندگیت می کنیم.