2777
2789
عنوان

بیاید درباره مادر شوهر

| مشاهده متن کامل بحث + 203 بازدید | 29 پست
اره بابا بگو

اره 

بخدا دفعه های اول من مثلا شوهرم نمیزاشت خط بندازم تو گوشیم گوشی که میگرفتم دست جلو مادر شوهرم میرفتم سراغ بازی ها میدیم داره نگاه میکنه تو گوشی رو که بعدا به شوهرم بگهومن چکار میکنم 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



هی دیقه به دیقه میاد پایین هی میگه فلان کارو کن الان دوباره اومده میگه بعدازظهر حاضر باش بریم خونه ف ...

عزیزم سفت وسخت برخورد کن تو تازه عروسی باید دعوتت کنن بری نه همینجوری سرتو بندازی پایین با مادر شوهرت بری به شوهرت بگو اینو 

عزیزم سفت وسخت برخورد کن تو تازه عروسی باید دعوتت کنن بری نه همینجوری سرتو بندازی پایین با مادر شوهر ...

اون هر کاریش هم کنی نباید به خانوادش بی احترامی کنی حتی پیش خودش

اون هر کاریش هم کنی نباید به خانوادش بی احترامی کنی حتی پیش خودش

به عنوان خواهر بهت میگم. 

اگه از الان هر چی میگن بگی باشه برای همیشه میشه وظیفت! 

این از من به تو نصیحت یه جوری با شوهرت صحبت کن متقاعدش کن بگو دوس ندارم کسی تو زندگیمون دخالت کنه شوهر منم رو خانوادش خیلی حساسه ولی با اینکه باباش عموی خودمه ولی نباید دخالت کنن 

به عنوان خواهر بهت میگم. اگه از الان هر چی میگن بگی باشه برای همیشه میشه وظیفت! این از من به تو نصیح ...

بخدا هر دیقه از ترسم میخوام برم دراز بکشم نمیرم میگه یه بار در رو باز میکنه الان میاد تو

ولی این واقعا دیگه شورشو در اورده چه بی فرهنگه

خیلی به شوهرمم میگم میگه قرارمون این بود ته به مادر و پدر من اصلا بی احترامی نکنی منم به مادر پدر تو بی احترامی نکنم میگه اونا هم میان تو هیچی نگو .

تازه شوهرم میگه هر وقت شام خانواده یا فامیلا خودتون رو دعوت کردی باید بگی مامان و بابا منم بیان چند وقت پیش داداشمو با مامانم اینا دعوت کردم بعد شوهرمم گف بای. مامان و بابای منم باشن من خودم گوشیم شارژ نداشت به مامانم گفتم زنگ زد بعد مادر شوهرم زنگ زده بود به شوهرم‌که ارع ما اینجاییم باید آخر نفر خبر دار شیم که مهمون دعوت کردید بعد باید زنت زنگ میزده

خیلی به شوهرمم میگم میگه قرارمون این بود ته به مادر و پدر من اصلا بی احترامی نکنی منم به مادر پدر تو ...

بگو بله قرار مون اینه بی احترامی نکینیم  نه اینکه هر جا برن من مث بچه بیوفتم دنبالشون  یا دور از جونت بگن برو بمیر من بمیرم که بهشون بی احترامی نباشه بگو شاید بخوام تو خونه خودم راحت باشم شاید خواستم بگم داداشم اینا بیان خواستیم راحت باشیم یعنی چی انجوری که نمیشه زندگی کرد بهش بگو اگه خانواده من دخالت کردن یا بهت زور گفتن توهم اصلا بی احترامی کن عزیزم الان دیگه هر کی بهت احترام میزاره باید بهش احترام بزاری چه بزرگ چه کوچیک

بگو بله قرار مون اینه بی احترامی نکینیم نه اینکه هر جا برن من مث بچه بیوفتم دنبالشون یا دور از جون ...

اوندفعه هم بهش گفتم اینجور که نمیشه من هر دفعه مهمون داشته باشم اونا هم بیان گفت بلاخره تو یه خونه هستیم بی احترامی حساب میشه 

ولی دفعه دیگ دعوتشون نمیکنم ایندفعه هم نخواستم دعوامون بشه 

پس اگه کار شوهرت دوره یا یجای دیگه اس راضیش کن خونتون بره از اونجاو اگه نه خیلی پیرن چند سال دیگه تح ...

خیلی پیر نیستن 

اونجور نیستن که از پا افتاده باشن 

شوهرمم کارش دوره ولی اونقدری پول نداره که خونه نزدیک اونجا اجاره کنه 

خیلی پیر نیستن اونجور نیستن که از پا افتاده باشن شوهرمم کارش دوره ولی اونقدری پول نداره که خونه نزدی ...

عزیزم پس خودت تلاش کن با شوهرتو تغییر بدی تهدیدش کن بگو من اینجوری در عذابم نمیتونم زندگی کنم اگه نمیتونی دل بکنی پس.... 

بخدا نمیخوام زندگیت خدایی نکرده خراب شه 

چون خیلی میفهممت و درکت میکنم اینارو بهت میگم

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792