2777
2789
عنوان

با خانواده شوهرم چطور رفتار کنم حالا که دستم بازه تلافی کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 182 بازدید | 21 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

یعنی چیکار کنم خب راهنماییم کنید

یعنی جنگ و دعوا با شوهرت و خانواده اش نکن 

با سیاست پیش برو 

برای خودت کار ایجاد کن که سرگرم بشی و پیشرفت کنی و توقعات ازت کم بشه 

راه موفقیت توی زندگی زناشویی اینه که پیش شوهرت مهربون و خوش اخلاق باشی

پناه دل های هم باشیم 
عزیزم همسرتون بعد مدتها اومده شهر خودش و عادیه ک باهاشون خوب و مهربون باشه ب مرور اینم درست میشه

آره راس میگی

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم  ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که  نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم  تا ابد ممنونم...
یعنی جنگ و دعوا با شوهرت و خانواده اش نکن با سیاست پیش برو برای خودت کار ایجاد کن که سرگرم بشی و پیش ...

اصلا کسی جرات نمیکنه که از من توقع داشته باشع شوهرم خیلی هوامو داره ...اصلا نمیذاره کسی بهم چیزی بگه ...الانم اگه بگم بچه ها رو محل نده محلشون نمیده ....خودش میگه فقط میخوام زندگی کنم ...هرچی تو بگی .....ولی من هم دلم میسوزه که بخوام  بگم محلشون نکن هم لجم میگیره که به خاطر اون بچه های خواهر برادرامو محل نمیدادم

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم  ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که  نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم  تا ابد ممنونم...
به شوهرت نگو چون من بچه های خواهر برادرامو محل نمی دادم تو هم محل نده. اگر دیدی رفت و آمد بچه ها به ...

باشه ممنون عزیزم

خیلی وقته که زندگی کردن رو فراموش کردم ، خیلی وقته که خنده برام شده آرزو ، یادمه از وقتی که پسرکوچولوم به دنیا اومد نتونستم براش درست مادری کنم ..من شرمنده اونم  ..و برای خدا بندگی نکردم..من بیمارم ..کاش ته دلت فقط بگی خدایا شفاش بده ...شاید خدا ، صدای منو از زبون تو شنید ...شاید من رو به زندگی برگردوند ..و من از کسی که  نمیشناسمش ولی زندگیمو مدیون دعا و دل مهربونشم  تا ابد ممنونم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792