۲۳ سالمه
همسنیم
۶ماهه باهم ارتباط داشتیم
من قبلا ازدواج کردم و جداشدم
ایشونم میدونست و اومد جلو
گفت قصدم جدیه منتظر نتیجه شغلش بود
ب خانوادش گفته بود منو
ولی نگفته بود جداشدم
میگف وقتی میاییم خواستگاری میگم
انقد واقعی رفتار میکرد انقد هدیه ها و حرفای عاشقانه
من باورم شده بود دوسم داره
گفتم اگه خانوادت راضی نباشن چی گفت روشون خط میکشم و تورو انتخاب میکنم
خلاصه هی میخواست بغلم کنه بوسم کنه نمیزاشتم ولی میگفت مال همیم دیگ گذاشتم
دیشب گفتم به خانوادت بگو گف بزا نتیجه شغلم بیاد گفتم چه ربطی داره گف اونوقت درصد قبول کردنشون میره بالا گفتم اگه ی موقع قبول نکنن چی؟ گفت نمیدونم
گفتم نمیدونی گفت نه خیلی عصبانی شدم گفتم توگفتی درهرصورت باهام ازدواج میکنی من گذاشتم بغلم کنی
خلاصه بهش گفتم هروقت قطعی شد بهم زنگ و پیام بده دیگ ارتباط نگیر باهام شب بخیر
اونم فقط نوشت شب بخیر!!!!
بچه ها دارم میمیرم چیکارکنم😞💔