شاید اگه من با خودم حرف نمیزدم تا الان صدبار دست به خودکشی زده بودم
ولی خداروشکر قبلش خودم با خودم حرف میزنم
چون عادت کردم به تنهایی و اینکه خودم باید حال خودمو خوب کنم...
به چاقو نگاه میکنم میگم چرا باید به خاطر یه الدنگ جون خودمو بگیرم؟ اصلا چطور دلم میاد اینکارو انجام بدم و شاهد قطع شدن نفسم و از کار افتادن قلبی باشم که این همه باهام مدارا کرده؟ و... انقدر با خودم حرف میزنم و اشک میریزم تا اروم بگیرم و از قتل نفس منصرف بشم