2777
2789
عنوان

کارای خواهرشوهرم باعث شده تپش قلب بگیرم

| مشاهده متن کامل بحث + 1814 بازدید | 102 پست
همسرم با اینکه جوابشو بدم مشکل نداره حتی بارها که دیده ناراحتم گوشیو داده دستم گفته خودت بیا زنگش بز ...

اصن  کم رو نباش یواش یواش سوار زندگیت و شوهرت میشن جمع کردنش سخت میشع

فقط 14 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

شما خودتم که با خواهرشوهرت صحبت کنی، در نهایت بازم شوهرتو ول نمی کنه و زنگ می زنه. و شوهرت بازم پی خواسته های ایشون میره.

چون نه گفتن رو بلد نیست.

پس فقط خودتو خراب کردی. 


باید بیشتر و قاطعانه تر رو نه گفتن شوهرت کار کنی.


اگه ماشین شاسی سوار نمیشه و شوهرش هم تا دیروقت سرکاره، اون وظیفه شوهره هست که ماشینی براش تهیه کنه که بتونه سوار شه. 

یا مواد غذایی یک هفتشو آخر هفته ها بخره که هر دقیقه چیزی نخواد.

اونا شوهرتو گیر آوردن 

فقط باید رو شوهرت قاطعانه کار کنی.


بشین همینا رو به شوهرت بگو

بگو اگه شوهرش نیست میتونن آخر هفته ها خرید کلی بکنن ، می تونن ماشینی بخرن که بتونه سوار شه ، می تونن از اسنپ فود یا سوپری هایی که تلفنی سفارش می گیرن خرید کنن. 

می تونه بچه هاشو ول نکنه خونه مادرش به خیال اینکه شوهر شما در اختیارشه، بگو اگه نری دنبال بچه هاش طوری نمیشه، جای بدی که نیستن.

اگه با شب موندن بچه ها خونه مادرشوهرت، بچه ها و مادره اذیت بشن ، دیگه حواسشو جمع می کنه که این کار رو تکرار نکنه.


به شوهرت بگو که نه نگفتنش ، حتی باعث میشه گره کار از دست خواهرش در بره و نتونه رو زندگیش و شوهرش درایت داشته باشه. مدیریت زندگیش از دستش در رفته و از ایشون توقع داره جمعش کنه.


هر روز یکی از اینا رو براش باز کن و مطرح کن.

باید به ذهن همسرت کمک کنی تا بتونه به قاطعیت نه گفتن برسه.


چقدر شبیه منی.دقیقا همین خواعرشوهر منم هر موقع کنارم میشینه از خانواده شوهرش میگه که همیشه کاراشونو ...

منم زبون ندارم 

دو تا خواهر شوهر با هم رفتن مسافرت مادرشوهر یکیشون که نه شوهر داره و نه بچه ی دیگه باهاشون رفته بود اینقدر ناراحت بودن همشون حتی پدرشوهرم میگفت چرا اون میره جالبه جلوی شدهرش میگفت مادرشوهرم همیشه با ما میاد من دوست دارم تنها برم

ولی 11 ساله ازدواج کردم یکبار نذاشتن مسافرت دوتایی بریم تا یه بازار میخوایم بریم همین خواهرشوهرم به مامانش میگه باهاشون برو 

ازشون متنفر شدم تقصیر شوهرمم هست که خودشم مثل یه بچه دو ساله نمیتونه بدون مامانش باشه عمرم داره به حرص و غصه میگذره

اونام کیف میکنن عروسمون هیچی نمیوه

سخته برام عزیز خواهرانه بهم بگو چی کنم

والا اگه بخوای از صفر شروع کنی یکم سخته 

ولی در خد دو تا جمله میتونی بگی ( حرفاتو کنار بذار یا مشکل داری خودت حل کن منو وارد کاراتون نکن ، بگو من سرم ب زندگی خودم گرمه )

🚫🚫🚫لطفا لایک نکنید 🚫🚫🚫
شما خواعرشوهرت صبح زنگ بزنه شوهرت بیا منو بازار.ظهر بگه میخوام فلان چیز بخورم نون ندارم نون بخر بیار ...

اینی ک گفتی هواهر شوهرت مشکلی نداره 

شوهرت بچه ننس عزیزم   اون نیابد قبول کنه

🚫🚫🚫لطفا لایک نکنید 🚫🚫🚫
عزیز شغل شوهرم طوریه که کلا تو خونه است و خیلی خیلی تایم کم میره سرکار.خواهرش هم این قضیه رو میدونه ...

خب وقتی اینقدر بیکاره یا کاره دوم جور کنه یا خب بجای خوابیدن تو خونه کارای خواهرش رو بکنه اون که داره این زمان رومیکشه

منم مثل شما نمیتونم جواب بی احترامی کسیو بدم.خیلی خیلی کم پیش اومده که جواب داده باشم.من اهل آرایش کردن نیستم.پوستم سبزه است و کک مک دارم.هروقت میرم خونه مادر شوهرم اگه یکیشون اونجا باشه میگن تو چرا آرایش نمیکنی؟زشته.حداقل یه کرم به صورتت بزن.من خیلی از این حرفاشون بدم میاد

کاربری سال ۹۶ هستم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز