۱
سلااام...من یه دیوونم
این اتاق بی روح سفیدم خونه منه
اونا منو به جرم دیوونگی دستیگر کردن
تو میدونی چرا به من میگن دیوونه؟!
من فقط چیزی رو که فکر میکردم درسته انجام دادم
ولی اخرشم بهم گفتن دیوونه!
اگه اون کصافتی که منو دیوونه خطاب کرد خودش توی اون لجن زاری که اسمش خونه بود برام تو بچگی زندگی میکرد شاید اونوقت به من نمیگفت دیوونه
دلم میخواد وایسم روبروش
بگم چندبار از بابای معتادت بخاطر دیر رسیدن مواد کتک خوردی؟
چند بار داغی و گذاشته رو تنت چند بار مامانتو از زیر دستش نجات دادی؟
اگه روی دستای خودش مامانش بخاطر یه دارو ک دوقرون کم تر پول داشتی برای خریدنش جون میداد منو بهتر درک میکرد
اخه اون چی میفهمه از زندگی من؟
به تعداد موهای روی سرش رد زخم و تیزی رو بدنمه بخاطر ی تیکه کاغذ که اسمش پوله
این هنوز خواهرشو که تازه به سن بلوغ رسیده بخاطر پول به یه مرد معتاد نفروخته که بفهمه درددد یعنی چی
اونوقت اون داره تعیین میکنه کی سالمه کی دیوونه
از وقتی فهمیدم اون کصااافت بخاطر دیر رسیدن مواد بهش زده خواهرمو کشته
دیگه اون آدم سابق نشدم
لحظه اولی ک خبر بهم رسید فقط به یه چیز فکر کردم
قتلش!
حالا بخاطر سوزوندن اون حرومزاده
به من میگن دیوونه!
به نظرتون من دیوونم یا اونا که انتظار داشتن کاری نکنم ؟
جرم من چیه اخهه؟؟؟
اینکه ناخواسته شدم بچه اون خانواده؟
یا اینکه به دنیا اوردنم؟؟
هه اشکال نداره بزار دیوونه خطابم کنن اما بهم نگن بی غیرت