اگه داییم سالم بود آره حرف شما درست میزدن همو می‌کشتند کاری نداشتیم
دایی بزرگم با زنداییم دعواش میشه چرا پس کسی نمیره و کاری نداره؟؟؟
داییم ۱ ماه بود عمل شده بود چرا نمیخوای متوجه بشی ترسیدم چیزیشون بشه
بعدم من مگه رفتم جار زدم که آره دعوا کردن من رفتم وسط دعواشون زنداییم اینکار کرد و اون کار کرد
ما خونواده ای نیستیم که دخالت کنیم و پشت سر عروسامون حرف بد بزنیم
اگه اینارو گفتم اینجا بخاطر این بود کسی مارو نمیشناسه اینجا آشنا نیست اگه یه درصد احتمال میدادم کسی هست به هیچ وجه حرفی نمیزدم
من حتی با دختر داییام حرف میزنم هیچی درمورد مادرشون نمیگم که مبادا ازش زده بشن
شما یاد گرفتی فقط قضاوت کنی
تا یکی رو از نزدیک ندیدی نه لقب سمی بدی بهش نه حرف اضافی بزن
ممنون عزیزم
من راضیم به همین اتاق به نبود ماه به ماه شوهرم فقط کاش خونواده شوهرم اهل غر زدن نبودن کاش اهل دخالت نبودن
دخالت داریم تا دخالت
من داییم دعوا کرد با زنداییم سر و صدا شد نخواستم برم ولی وقتی پشت سر هم جیغ میزدن ترسیدم نکنه چیزیشون شده باشه
داییم با کمر بند سر پا بود ترسیدم نکنه هلش داده باشن و...
اونجا هم رفتم هیچ حرفی نزدم که تو بحثشون دخالت کنم
من با شوهرم دعوام بشه خونوادش صف میبندن پشت در ببینن چی میگیم تو دعوا بعد بزننش تو سرمون
ما کی رفتیم پست در فالگوش وایسادیم
یسریا میگن شما دخالت میکنین
ما تا خونواده زنداییم حرفی ازمون نزدن اونم به دروغ کاری نداشتیم هممون هم میگفتیم برو بیارش ولی وقتی نمی‌رفت
والا من رفتم داییمو گرفتم نشوندمش خونواده زنداییم گفتن از قصد وایساد تا زدش بعد اومد وسط دعواشون
اونوقت اینا میگن شما رفتی دخالت کردی
بابا داییم خودش به من گفت اگه نمیومدی ممکن بود بدتر از این بشه من اونقدر استرس داشتم و ترسیده بودم که همونجا نشستم گریه کردم اونوقت یسریا میگن شما خانوادتون فلانن اهل دخالت و...
بیا باز اخرش شد قضاوت
شما خودت این همه نوشتی که ملت بیان نظر بدن دیگه نظرم که بدون قضاوت نمیشه وگرنه تاپیکو قفل میکردی میگفتی دل نوشتس
بعدم مگه فقط به اومدن و پرسیدنه خونه سمی
همین که طرف در ترانسو باز میذاره صداشو فامیل میشنوه خودش استرس زاست خودش ناراحت کنندس
اگر شهر غریب بودن خب اون فامیل از دعوای اینا خبر دار میشد ؟صدای جیغ میشنید ؟
نه !!!
تا فردا صبحم ماها بگیم شما و خانوادت متوجه نمیشید چون فک میکنید شرایط خاص اونا دلیل میشه بر اینکه میانداری کنید که میگم این هم تقصیر داییته هم زن داییت
ولی من به شخصه هر عروسی دیدم اصلا عروس چیه هر دختر جوونی هر خانم میانسالی ، از خانواده شوهر و محل و اینجور چیزا فراری بوده که تا صداش رفت بالا یا رفت خونه باباش تا فلان فامیلش بفهمه
واقعا برا نیومدن به اون خونه به زن داییت حق میدم
حالا داییت توان نداشت اجاره بده ،زنشو مجبور میکرد تا خودش بره دنبال کاری چیزی لااقل تو خونه دلخواهش حالا هم کف اجاره میکرد ،یکم از اجارشو میداد و میموند تو اون شهر اینجوری مشکل تا حدودی رفع میشد
یه جاهاییم زن داییتو درک نمیکردم مثلا بد گویی از پدر و پدر بزرگ و غیره ولی تو مسئله کتک زدن واقعا هنوزم معتقدم مرد اگر زنشو زد باید خودش میرفت جمع میکرد جریانو به قولی خودتم میگی اولین بار بود تو بیست سال طرف قهر کرده بود !!!
متاسفانه این زندگی زیادی توش حرف و حدیث فامیل و درو همسایه اومده و درست بشو نیست تا وقتی که دو طرف قبول نکنن که احدی رو با خبر نکنن و حرف از کسی نگیرن و تحویل ندن ...
لطفا بحث رو تموم کنید
ما از خونواده ای نیستیم که دخالت کنیم
اینو نمیخواین بفهمین شایدم درکش براتون خیلی سخت باشه یا غیرقابل باور که اونم ممکنه بخاطر خودتون باشه شاید خودتون اینجوری هستین یا اطرافیانتون که براتون باور پذیر نیست
در هر صورت لطف کنید دیگه ادامه ندین ممنون میشن از تاپیک برین برین
