❌️❌️لطفا کامل بخونید بعد جواب بدین❌️❌️
دایی من ۲ سال رفت یه شهر دیگه پیش یسری از فامیلای خانومش
اونجا کار میکرد متأسفانه بعد از یه مدت کمردرد شدید گرفت و فهمیدیم بخاطر فشار زیاد کار بوده
۲ تا دختر داره که یکی ۱۷ و یکی ۱۴ سال و یه پسر ۱۰ ساله داره
داییم تو اون مدت که کمر درد داشت اومد خونه بابابزرگم و اونجا ازش مراقبت کردن تا خوب بشه و خرج خونه و بچه هاش هم با بابابزرگ و دایی کوچیکم که مجرده بود
داییم دیگه نمیتونست کار سنگین انجام بده برای همین بابابزرگم یه ماشین براش خرید تا باهاش کار کنه
داییم خوب شد و رفت پیش زن و بچش
یه مدت بعد تصادف کرد و خداروشکر خودش سالم بود ولی ماشین نمیدونم درست ۱۸ تومن یا بیشتر خرج برداشت که اونم باز بابابزرگم کمک کرد
یه مدت بعد دوباره تصادف کرد و ۳ تا از مهره های کمرش شکست عمل سختی داشت و خودش همونجا تو بیمارستان گفت برمیگردم شهر خودمون به همه گفت اول هم به مادر زنداییم که خاله داییمه بعدم به زنداییم گفت که زنداییم گفت من دلم نمیخواد بیام
منظورم از دایی دومی همین داییمه که تصادف کرده ادامش گفتم دایی دومی بدونین منظورم کیه
❌️❌️❌️بقیشو سریع میزارم لطفا کامل بخونید بعد نظر بدین❌️❌️❌️