زندانی که خانواده و شوهر برام درست کردن و به عنوان زنجیر با بچه دست و پام بسته اس
ی دکتر برد هزار بار کوبید سرم که چقدر خرج کرده
اعتماد ب نفسم داغونه
نه سفر میریم نه خرید نه خوش گذرانی داریم
خودمم نمیزاره کار کنم حداقل خرج خودمو دربیارم
نه راه پیش دارم نه پس همه رویاهام رو نابود کردن پنج ساله داغونم و روز ب روز افسرده تر
شما میگین چیکار کنم