2777
2789

نه 

هم بچه ندارم

هم " اون " باباشه

نمیشه اسم‌ باباشو بذارم روش 

یه وکیل - مهندسِ فمینیستِ محیط زیستیِ آچار به دست که عاشقِ حیوانات و زندگیه #حامی_حیوانات #individualism# childfree #vegan

داستان اسم بچهای من 

سرپسرم خواب حضرت ابولفضل عباس دیدم گفت اسم پسرتو یابزارحسین یا ابولفضل  اون موقع ماه دوم بارداری بودم

اسم دوقلوهامم گذاشتم فاطمه وزهراچون تو ایام فاطمیه دنیا اومدن

سراون پسرمم رفته بودم سونوگرافی گفت دختره اما شبش یکی اومد تو خوابم گفت پاشو برو بازسونوگرافی خدابهت  عیدیتو داده چون اون زمان عید فطر نزدیک بود و بچمم دخترنبود پسربود 


سرپسر اخریمم  خواب دیدم یه اقایی سرتاپانور وسفید پوش که صورتش روبندی سغید داشت بهم یه پارچه سبزداد گفت بیا این براتو  وتوخواب حس کردم حضرت محمده



خلاصه همه بچهام داستان خودشونو دارن 

ومن تو خواب میفهمم کلا جنسیت بچهام چیه..... 

فدای چهارتا دخترام   قربون سه تاپسرام  دور هفت تاتون بگردم   

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



ماشالله هفت تا بچه خدا نگهدارشون باشهاگر فضولی نیست میتونم بپرسم چند سالتونه؟؟؟

قربون ممنونم 

40سالمه دوماد هم دارم😂

فدای چهارتا دخترام   قربون سه تاپسرام  دور هفت تاتون بگردم   

ن بچم دختره اسمش و با باباش انتخاب کردیم 

واقعا قشنگ نیست این حرکت 

منت نکش از غیر / پر و بال خودت باش                                                        معاون و مشاور مدرسه.مدرس تربیت جنسی و مهارت های زندگی واستعداد یابی کودکان
دوستم میگفت برادرشوهر اسم دوست دخترش رو روی دخترش گذاشته

تا اینجای کار فقط آقایون هنچین کاری کردن گویا 

خانما اسم دخترشون خودشون انتخاب کنن جهت محکم کاری 🤨🤨🤨

من. به شوهرم )( دوست بودیم اون مدقع)گفتم. اسم سامواسه پسرم. ارزو دارماون. یارو گفت من میذارمالان. من ...

عزیزم.خیلی. نقطه .میزاری. تو . جملاتت .

شخصا.حرص.میخورم.اینجور.نوشتن .هارو .میخونم.

میشه؟ لطفا؟ دیگه ؟ اینجوری؟ تایپ؟ نکنید؟؟؟؟

ممنونم

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
چ بی معنی🙄

چرا بی معنی عزیزم؟

ادما عاشق ماشینشونم میشن 

ما شیعیان حق نداریم عاشق اماممون بشیم؟؟؟

شخصا از خداوند مهربان مسئلت دارم آقایون عضو نی نی سایت رو عاقل و از اینجا بیرون کنه😒 زني را مي شناسم من، که شوق بال و پر دارد، ولي از بس که پر شور است، دو صد بيم از سفر دارد... زني را مي شناسم من، که در يک گوشه ي خانه، ميان شستن و پختن، درون آشپزخانه... سرود عشق مي خواند، نگاهش ساده و تنهاست، صدايش خسته و محزون، اميدش در ته فرداست...زني را مي شناسم من،که مي گويد پشيمان است، چرا دل را به او بسته، کجا او لايق آنست... زني هم زير لب گويد، گريزانم از اين خانه، ولي از خود چنين پرسد،چه کس موهاي طفلم را، پس از من مي زند شانه؟.. زني با تار تنهايي، لباس تور مي بافد، زني در کنج تاريکي، نماز نور مي خواند...زني را مي شناسم من،که مي ميرد ز يک تحقير،ولي آواز مي خواند،که اين است بازي تقدير... زني با فقر مي سازد، زني با اشک مي خوابد، زني با حسرت و حيرت،گناهش را نمي داند... زني واريس پايش را، زني درد نهانش را، ز مردم مي کند مخفي، که يک باره نگويندش، چه بد بختي چه بد بختي... زني را مي شناسم من، که شعرش، بوي غم دارد، ولي مي خندد و گويد، که دنيا پيچ و خم دارد..زني مي ترسد از رفتن که او شمعي ست در خانه، اگر بيرون رود از در، چه تاريک است اين خانه...زني را مي شناسم من،که رنگ دامنش زرد است،شب و روزش شده گريه،که او نازاي پردرد است...زني را مي شناسم من،که ناي رفتنش رفته،قدم هايش همه خسته،دلش در زير پاهايش،زند فرياد که بسه... زني در کار چون مرد است، به دستش تاول درد است، ز بس که رنج و غم دارد، فراموشش شده ديگر، جنيني در شکم دارد...
سلام ..داستان من برای خودم خیلی جالبه ..میدونم منظور اسی چیه و ربطی نداره حرفام ولی دلم خاست داستانم ...

وای خدا دلم لرزید چشمام اشکی شد 

چقدر قشنگ لطف خدا شامل حالت ‌شده 💙💙💙🥲

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792