خدا کمکت کنه نه ما در اون بد بودیم ولی دیگه ۱ ماه موندیم ب شوهرم گفتم سرماه خقوق گرفتی حتی قسط ها قرضات عقب بمونه مهم نیس بابد بریمبرا خونه وسایل بخریم رفتبم گرفتیم الان خونه خودمونیم.
البته اینوبگم ما اونجا بودیم پدر شوهرم بیشتر و بهتر از همیشه خرید میکرد . ولی اذیت شدم واقعا مادر شوهرم تکون میخورد میگفت قند تمومشد برنج تمومشد مزغ تموم شد کوفت تموم شد زهرمار تموم شد خصلتشه کلا