فرشیده انگار باعث شده بود داداشه رو بگیرنو بندازن زندان به خاطر همین باهاش سرناسازگاری داشت
یه بار تو یه مجلسی یه گوشه نشسته بودم و حوصلم سررفته بود یه خانم انرژی مثبتی اومد پیشم و بدون مقدمه بهم گفت چه دختر خوشگلی چه صورت قشنگی و رفت اون جمله یه حس مثبت و رنگی رنگی بهم القا کرد که توطول بیست سال زندگیم تاحالا نچشیده بودمش و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم قلبم اکلیلی میشه وهمون چند تا کلمه معمولی منو اون شب تبدیل کرد به یه دختر پرانرژی و شاد.از اون شب به بعد تصمیم گرفتم منم همین حس مثبتو به اطرافیانم بدم و خجالت و تکبرو بزارم کنار و هرکسی که در نظرم یه نکته مثبت داشته باشه بهش یادآوری کنم و بگم که چقدر خاصش کرده شاید تونستم منم همین حس نابو بهش بدم😍❤️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یه پسره بود چندسال پیش مدل شامپو بود خیلی خوشتیپ بود توی سکانس عروسی دختر کیمیا میاد مث مهمون فقط
هر وقت خواستی جا بزنی؛به حس خوب بعد از نتیجه گرفتنت،به آخیش گفتن بعد رسیدنت،به برآوردن شدن آرزوهات،به حس رضایت درونت،به خنده ی از ته دلت،به اشک شوق مامانت،به لبخند مغرورانه بابات فکر کن و ادامه بده ادامه بده...
وقتی ساواک ریخت داداش نرگس رو بگیره فرشید فرار کرد و اون گیر افتاد
واسه همین ازش بدش می اومد ولی بعدش انگار گفت مجبور بودم این کار رو کنم و... آشتی کردن
من کاربری یک روزم👀🌿 قرار بود یک روز اینجا باشم اما پشیمون شدم و برگشتم 😹 ای کاش مرداد ۱۴۰۰ میرفتم زیر ماشین و هرگز چشمامو باز نمیکردم... حسین گیانم💚🍃و خدا ناب ترین لیلی دنیای من است ❤️چه کوهایی نذاشتن رو سر این خونه خاکستر بباره... درخواست دوستی ندید قشنگا♥️ آقایونی که درخواست دوستی میدید ، تاپیک میزنم و نی نی یارو تگ میکنم که تعلیق بشید حالا دیگه خود دانید ملوسا