ما تو دوران عقدیم امروز ۶ روزه همو ندیدیم با اینکه ۲۰ دقیقه فاصلمونه همیشه سر کاره اصلا وقت نداره حتی زنگم من میزنم اون نمیزنه امروز مریض شدم اصلا حال ندارم فکر کنم آنفلانزا گرفتم بعد گفت بریم دکتر صبح حالم بهتر بود گفتم نه ظهر ساعت ۳ زنگ زدم گفتم میای دنبالم بریم بیرون گفت کار دارم و هزار تا کار گفت بعد من یکم ناراحت شدم گفت ببینم چی میشه وقت شد میام وسطا صداش قطع شد آنتن رفت دیگه زنگ نزده تا الان که ساعت ۱۰ شبه خودمم مریض شدم بدن درد و استفراغ و ...
از طرفیم نمیخوام بهش زنگ بزنم تا خودش زنگ بزنه
واقعه دواقعا احساس بدی دارم اون از خانوادش اینم بهم توجه نمیکنه کار میکنه خوشحالم ولی اصلا وقت نداره هیچ وقت
مثلا ما نامزدیم نه گردشی نه خریدی هیچی شاید باورتون نشه من ۳ روز بعر میشه ۹ ماه تمام که عقدم و میرم توی ۱۰ ماه یک بار هم مسافرت نرفتم حتی یک بار
بعد اون وفت مادرشوهرم این عروسیه تو یه شهر اون عروسیه تو یه شهر دیگه خونه فلان فامیل تو فلان شهره
اصلا عصابم بهم ریخته😭
به شوهرمم قول دادم تا وقتی وضعش بهتر نشه هیچی ازش نخوام نه لباسی نه گردشی هیچی هیچی اخه این چه وضعیه
تورو خدا یکم آرومم کنید دارم میترکم😭