من دیروز صبح آزمون داشتم ، بابام نبود منو ببره ، برادر بزرگ تر هم دارم بهش میگفتم منو ببر غر میزد.. خودم اسنپ گرفتم رفتم بعد بابام فهمید کلی حرف که دختر خوب تنها نمیره ( اگ از الان سعی نکنم آزادی مو بگیرم قطعا خیلی محدود میشم در آینده ) برگشتم بهش گفتم ک مگه زندانی ام؟ دختر میره بیرون اون قدیم بود نمیرفت کسی بیرون ..
بعد شب که اومد خونه برگشتم بهش گفتم فردا میخوام برم بیرون یادم باشه برات شونه بگیرم لازم داری 😂 هیچی نگف