سلام دوستان من مامانم گفتم مریضه و سرطان داره . خیلی ضعیفف شده کلا توانایی بدنش رو از دست داده نمیتونه راه بره و خیلی حالش بده .بابامم به جای امید دادن خیلی اذیتش میکنه همش بهش غر میزنه و امروز مامانم حالش بد شد بابام اومده میگه داره میمیره خب معلومه مامانم بیچاره میترسه زنگ زدم اورژانس مامانم بیمارستان بستری کردن اصلا امید نمیده بهش بدتر هرچی هی من به مامانم میگم مامان قراره باهم بریم بیرون و خوب میشی اصلا بابام همرو باد هوا میکنه
میترسم به داییم بگم بیاد با بابام دعوا کنه خب چکار کنم به خالم گفتم گفت نگو خب چکار کنم من