حالم بهم میخوره ازشون
یه خواهر سلیطه دارم مفت میخوره و میخوابه انتظار داره همچی براش محیا باشه یعنی همیشه مادرم بین اون و ما فرق میزاره چون سلیطه هست
یعنی یکم به ما محبت کنه این کولی بازی ذر میاره از حسادت
همین خواهرم انقد خاله زنک بازی دراورد ارتباط بین منو داداشمو خراب کرد
حتی تقریبا منو از چشم مادرمم انداخت
پشت سرم هر زری میزنه تهش میگه من نگفتم مادرمم حرفاشو باور میکنه به مادرم میگه این با پسر حرف میزنه فلان مادرم خیلی بدقلب شده بهم
هیچ وقت نمیبخشمش زندگی قشنگمو یه گند کشید
جز خانوادم کسیو نداشتم اونارم از دست دادم
حس تنهایی میکنم حس اینکه هیچ حامی ندارم
هیچی دیگه حالمم خوب نمیکنه 🥲