شوهرم قبلا ی بار نامزدی داشته به عقد نرسیدنا همون در حد نشون بوده ولی چند سال دوست بودنو بهم زدن. تا زمانی که جلو نرن واسه ازدواج نمیدونسته چقد اختلاف فرهنگی دارن. دختره همش هر شب مهمونی و پارتی خانوادگی بودن و شوهر من خانواده خیلی مذهبی داره و سر این مسائل انقد مشکلاتشون جدی میشه که جدا میشن. مثلا ی موردش اینکه اونا توی محرم مهمونی و مشروب خوردن اینا داشتن و شوهر من اینو که میبینه دیگه نمیتونه کنار بیاد و بهم میزنه نامزدیو. بعد چند سال شوهرم عاشق من میشه و ما چون خیلی شبیه هم هستیم و خانواده ها و اعتقاداتمو خیلی شبیه همه سر این خیلی منو دوست داره. ولی من بر خلاف خانواده خودم خیلی با حجاب نیستم. شوهرم اون اوایل هم اینو بهم گفته بود که خیلی برام مهم که تو چطوری بگردی نمیگم چادری باش ولی به عرف لباس بپوش سر اینکه موهام از پشت بیرون اینام نباشه از اول حساس بود. حالا دیشب بعد مهمونی من موهام از پشت بیرون بود. شروع کرد توی ماشین غر زدن که اخه عشق من تو وقتی میدونی من انقد دوستت دارم چرا پا روی خاسته های من میذاری وقتی میدونی حرص میخورم باز موهاتو از پشت میذاری بیرون. من اگر با این مسائل مشکلی نداشتم تا این حد که همون موقع با همون قبلیه ازدواج کرده بودم. من اومدم سراغ یکی مثل خودم پس اینو بدون من هیچوقت نمیتونم با این چیزا کنار بیام. حالا من از دیشب براش قیافه گرفتم چرا اسم اون دختر قبلیه رو اوردی. میگه خاستم عمق موضوعو متوجه بشی که من ی نامزدی بهم زدم سر این مورد انقد برام مهمه این موضوع
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.