اره درک نمیکنن مردا
من دقیقا تو دورانی وارد زندگی همسرم شدم که درحال فراموش کردن قبلی بود و سختیایی کشیدم تو این دوران که نگو و نپرس
مثلا یبار عاشورا بود رفته بودیم حسینیه همدانی ها دیدم همسرم به شدتتت ناراحته رسیدیم خونه اومد بغلم شروع کرد گریه کردن گفتم چیشده گفت خداروشکر خدا تورو به من داد یاد سه سال پیش افتادم که روز عاشورا رفته بودیم با خانواده اون دختره پارک درحال تفریح خدا منو از جهنم انداخت وسط بهشت
اون از من تعریف کرد ولی من ناراحت شدم از اینکه اون دختر رو هنوزداره مرور میکنه تو ذهنش😑
میخوام بگم مردا درک نمیکنن که یاداوری اون دختر برای ما چقدر سخته من یکی دوبارر نااحتیم رو بروز دادم و کلی تعجب کرد گفت من اصلا به اون فکر نمیکنم همیشه هم یگم خداروشکر که رفت