من توی احوال پرسی آمدم بگم زنده باشید ،گفتم زنده ای 🤣🤣🤣 به رو خودم نیاوردم صحنه را ترک کردم
یه بار سرکلاسمون اول صبح شکمم خیلی قارو قور میکرد(هیچ وقت صبحونه نمیخورم).بچه ها هیچی آبروم پیش استاد رفتتتتتت
من لباس فروشی دارم یه اقاهه اومد برای خانمش یه بلوز شلوار خونگی بخره شلوار زیر بلوز اویز کزده بودم اقاهه گفت فکر کنم شلوارش کوچیک باشه من گفتم نه اصلا بزار شلوار و در بیارم ببین اگه خوشت اومد پسندیدی سایزش مناسب بود بخر یهو چشم تو چشم شدم با همکارم که خانم بود دیدم اون قرمز شده لبهاش و بهم فشار میده و از فشار خنده اشکهاش داره میریزه تازه فهمیدم چی گفتم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز