پنج اصل جاودانه در هستی وجود داره که گریزی از اون نیست؛اگر ما این پنج اصل رو بپذیریم.تاب آوریمون در زندگی بالاتر میره. اصل اول : هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست . اصل دوم : رنج بخش جدایی ناپذیر زندگیه . اصل سوم : همه ی تصمیم ها و کارها ؛ گاهی اوقات اونطوری که ما میخوایم پیش نمیره . اصل چهارم : زندگی گاهی اوقات با ما غیر منصفانه رفتار میکنه. اصل پنجم : دوستان ، آشنایان و اطرافیان گاهی اوقات با ما نامهربانانه رفتار میکنن. اگر ما این پنج اصل رو بپذیریم ، در هنگام مواجه شدن با فقدان ، کمتر آسیب میبینیم(:🤍
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
پنج اصل جاودانه در هستی وجود داره که گریزی از اون نیست؛اگر ما این پنج اصل رو بپذیریم.تاب آوریمون در زندگی بالاتر میره. اصل اول : هیچ چیز در این دنیا پایدار نیست . اصل دوم : رنج بخش جدایی ناپذیر زندگیه . اصل سوم : همه ی تصمیم ها و کارها ؛ گاهی اوقات اونطوری که ما میخوایم پیش نمیره . اصل چهارم : زندگی گاهی اوقات با ما غیر منصفانه رفتار میکنه. اصل پنجم : دوستان ، آشنایان و اطرافیان گاهی اوقات با ما نامهربانانه رفتار میکنن. اگر ما این پنج اصل رو بپذیریم ، در هنگام مواجه شدن با فقدان ، کمتر آسیب میبینیم(:🤍
[QUOTE=361590232]بنظرم یه مدت نخر بزار نبود وسایلاشو حس کنه یا مثلا یه پاک کن بخر بگو اگر این گم بشه دیگه یه چند ماهی میشه چیزی نمیگیرم خودش پول جمع میکنه مثلا پاکن تراش و چیزای کوچیک میخره اما باز گم میکنه و نامرتبه عین خیالش نیست
میدونی چون وسایل زیادی دور و برش ِ اگر دهه شصتی باشی میدونی اون موقع وسایل بازی و لوازم التحریر کم بود برای همین قدر همون مقدار رو میدونستیم و سفت بهش می چسبیدیم.. اتاقش رو از وسایل بیخود و اضافه خالی کن.سخته اوایلش مقاومت میکنه اما شما باید محکم روی مواضعت بمونی.. ببین من یادمه مامانم دفتر و مداد و پاکن های رو قایم میکرد ما باید دفترمون که تموم میشد میبردیم نشونش میدادیم بعد یه دفتر نو به ما بده همچنین مداد و خودکار هم همینطور..
وصال او ز عمر جاودانه به خداوندا مرا آن ده که آن به
دختر من پارسال کلاس اول بود. داشت عادت میکرد به بیانضباطی کتاب جا میزاشت وسایلشو گم میکرد. قاطع واستادم گفتم اینطور بیمسئولیت باشی نمیزارم بری. عادتش دادم همیشه قبل اومدن کیفشو چک کنه وسایلی که برمیداره بعد بزاره جامدادیش خدا رو شکر خیلی بهتر شد. امسال فقط یه مداد گم کرده بقیه چیزاش سر جاشه
با من از سم حرف نزنید! ۱۲ سالم بود بابام برام گوشی خرید. بعد چند روز یه مزاحم زنگ زد گفت میشه آشنا شیم؟🌝 هول شدم گفتم شب زنگ بزن😐تا شب از استرس حالت تهوع داشتم😂😂😂😂وقتی زنگ زد سریع گوشیو برداشتم گفتم خجالت بکش مردک. مزاحم نشو! دیگه حق نداری به من زنگ بزنی🥲🤧🤧🤧🤧