من بچه طلاقم پدر مادرمو ندیدم با خانوتده پدری بزرگ شدم ۲۳ سالمه
پسری بود که از ۷ سال پیش بهم علاقه داشت قبولش نمیکردم
الان دیگه هر دو تحصیلات و کار خودمونو داریم و وقتی که دیدم خانوادش میدونن و قصدشجدیه تصمیم گرفتم فرصت بدم بشناسمش
حالا مامانبزرگ و عمم هم با وجود این که حمایت کردند ولی نذاشتن برای آشنایی بیان گفتن خودتون تا عید همو بشناسین بعد
با این که من میدونستم خودم توانایی مدیریت رابطه رو ندارم هیچ تجربه ای هم ندارم بچه طلاق و کمبود عاطفی از یه طرف
از طرفی من ۲۰ سالگی که بابا بزرگم فوت کرد عموی معتادم اومده بود کنارم موقع خواب دراز کشیده بود و از حرکات و اتفاق اون شب (در حد تعرض بود که فرار کردم) سه روز زبونم گرفت یک هفته بستری بیمارستان شدم
هنوزم اون حال بد تو ذهنمه
حالا که من برای چهارمین بار با خواستگارم رفتم بیرون یسری اتفاق هایی افتاد که شاید خیلیا بگن طبیعیه ولی انقدر حالم بد انقدر درگیر انرژی منفی هستم
حالم از خودم و خواستگارم بهم میخوره
نمیدونم چرا نتونستم کنترل کنم قضیه رو
میشه کمکم کنین
وقت مشاوره گرفتم