2777
2789

بچه ها نزدیک دو سال و خورده ای میشه عروسی کردم شهر خودم تهران بزرگ شدم و از بچگی زندگی کردم  تنها بودم و پدر و مادر فوت شده بودن و به خانواده پدری خیلی وابسته بودم خلاصه شوهرم یه شهر دیگه بود باهاش آشنا شدم ازدواج کردیم و اومدم شهر شوهرم مشکل من اینه بعد دو سال به شهری که ازدواج کردم عادت نکردم اوایل ازدواج کردم گفتم میگذره و عادت میکنم ولی نمیشه که نمیشه از طرفی تو یه ساختمونیم با خانوادش آدمهای دخالت کن و اذیت کنی هستن و مهربونی ازشون ندیدم نمی‌دونم بخاطر اینه نمیتونم تحمل کنم یا چیز دیگه  اصلا خوشم نمیاد و برام عذابه اینجا هر روز کارم شده گریه درسته شهر خودم کسی رو ندارم ولی خیلی دوسش دارم به شوهرم میگم بریم تهران شهر خودم زندگی کنیم میگه نمیشه من کارم اینجاست شغلم اینجاست و خانوادم اینجاست نمیتونم اونا رو ول کنم حرفشم نزن و اصلا نمیشه اینجا هم من نمیتونم بخدا میریم مسافرت شهر من و می‌خوام برگردم عذا میگیرم و غصه میخورم   میترسم کار به جدایی بکشه چیکار کنم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تجربه من میگه وقتی تهران زندگی کنی دل کندن ازش سخت میشه

من شهرهای متفاوتی زندگی کردم اما الان حاضرنیستم شهردیگه ایی زندگی کنم


دردی‌که‌انسان‌را‌به‌سکوت‌وامیدارد،بسیارسنگین‌تراز دردیست‌که‌انسان‌رابه‌فریادوامیدارد...انسان‌ها‌به فریادهم‌میرسند،نه‌‌به‌سکوت‌هم...!

زندگی با خانواده همسر اشتباه محضه باید قبل ازدواج فکرشو میکردی تهش جداییه با این طرز فکر همسرت

مِثلِ شِیطانی کِه  تَنها شُده سَجدِه نَکَردِه پُشتِش حَرفا پُرِه...

تا به حال توی گروه های اجتماعی شهر عضو شدید؟ کلاس خاصی برید یا همچین چیزی؟ 

این چیزا خیلی می تونه ارتباطاتتون رو با افراد شهر گسترش بده. رابطه های جدید شروع کنید. مطمنم توی هر شهری، کارهای زیادی برای انجام دادن و لذت بردن هست😊

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز