من با خانواده شوهرم قهرم خیلی بهم بد کردن و چند ماهه قهریم با این حال یه بار دعوت نکردن به صرف چایی حتی تا آشتی کنم
بعد به مامانمم گفته بودم که قهرم چون اینقدر حالم بد بود مدام گریه میکردم و مامانم اینا فهمیده بودن
حالا امروز صبح مامانم خانواده همسرمو دیده خیلی عادی احوال پرسی کردن و اونا جوری رفتار کردن و گله کردن که من دیگه باهاشون رفتاآمد نمیکنم
مامانم هیچی نگفته انگار نه انگار اونا چقدر منو اذیت کردن حالا طلبکارم هستن