2777
2789

قرار بود پنج شنبه شام بریم خونه پدرشوهرم (چند روز قبل ش ب شوهرم گفته بود از این ب بعد هرجا رفتیم برای شام میریم چون بچه بد خوابه و صبحا دیر بیدار میشیم) 

و همیشه و شب پنجشنبه هم بش گفته م صبح مارو بیدار نکنی 


پنجشنبه صبح ساعت نه اومد اتاق (اون تو هال میخوابه) و با اومدنش من از خواب پریدم (میدونه بدخوابم و سبک خواب) 

و رفت 

یک ساعت بعد زنگ زد گفت آماده ای بریم 

منم گفتم مگه قرار نبود برای شام بریم

گفت اخه داداشم اینجا خونه مادر خانمه شه زنگ زده هر وقت رفتین مارم ببرین (خونشون تو همسایه گی خونه پدرشوهرمه و نیم ساعت با مافاصله دارن



منم با عجله بچه و خودمو آماده کرد و خیییییلی اذیت شدم بچم گریه میکرد و... 



نظرتون 🤔

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چیزی نفهمیدم

من هم

کاش اینقدر خود تحقیر نباشیم❤️🇮🇷💪. توی بحث ها هرجا دیدی جوابتو ندادم بدون به یاد مَثَل «نرود میخ آهنین در سنگ» افتادم و دیگه خودمو خودتو اذیت نمیکنم.  🫒🇵🇸🕊️

خیلی ریز بین نباش . این موارد ها از روی مهر و محبت و خدمت به دیگران که مثل برادر یا خواهر یاغیره پیش میاد دیگه....که گفتن ندارد حال دلتون رو خوب شاد کنید تا میتونید تو دلتون بخندید وشاد باشید با شوهرتون با لبخند صحبت کنید

درخواست دوستی قبوله به شرط
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز