آره گرفتیم مثل خر باز خودشیرینی کردن
من الان میام بد رفتاری کنم نمیتونم دلم میسوزه نمیدونم درکم میکنید یا نه
اون روز سر چیز بیخود خواهرش اومد کلی بهم توهین کرد بعد هم از سر اجبار تو کار خونه کمکم کرد
بعد از اون یکم بیشتر بهش اهمیت دادم با هم رفتیم مغازه و شام دعوتش کردیم اومد احترام گذاشتم و فلان و فلان
اون الان حتما فکر میکنه بخاطر دعوایی بوده که کرده
ولی من دلم سوخت براش بخاطر اونه فقط
خواهرشوهرم مجرد و سن بالاس ۱۵ سالی از شوهرم بزرگتره
دیدم گناه داره بخوام اذیت کنم این خونه پدرشو هم زهرمارش کنم میدونستم از حسودی بوده اونطور رفتار کرده بوده
مادرمم هی همش میگفت یوقت بی احترامی کرد چیزی نگی دلشو نشکنی اون بزرگتره گناهه و بخاطر خدا خوب باش
ما بخاطر خدا خوبیم اونا بکر میکنن از ترسمونه و بیشتر میتازونن
اه چه ادمای سمی هستن سگ‌محلشون کن ادم بیشعور خودشو اذیت نمیکنه بقیرو اذیت میکنه
با اون کارشون قبل عروسی گربه را دم حجله چرخ کردن
کاش تو هم ی پا جا میستادی و طلاق میگرفتی
به خاطر خدا
خدا گفته هر کاری کردم جواب نده ؟
همین مادرها هستند با افکار قدیمی
ظلم ظلم
کوتاه بیایی باختی
ی مدت تو هم بزار اون دنده
نه با دعواها
نرو و زیا. محلم نده بزار همسرت هر کاری میخواد خودش بکنه
دقیقااا همینه اونا فک میکنن چون دعوا و توهین میکنند تو می‌ترسی برای همین احترام میزاری. خواهر شوهرای منم همینن مدام فحش بی احترامی نفرین کردن منو. اما من مثل تو نمی تونم ارتباط بگیرم کلا قطع ارتباط کردم. بازم دست از سرم بر نمیدارن فحش میدن. برادرشوهرم اومده بود خونمون مثلا وساطت میگفت تو مشکل داری ما خوبیم خواهرام هیچ بی احترامی نکردن ما کاری نکردیم که عذرخواهی کنیم. گفتم منم جایی نمیام که ارزش و احترام برام قائل نباشن. کلا از چشمم افتادن. به هر کسی رسیدن گفتن عروسمون مشکل داره. منم برام دیگه مهم نیست.
