خانه دارم. از صبح زودتا شب بایدبه کارای خونه و بچه ها و تکالیفشون رسیدگی کنم. و شبی که باید منتظر بغل گرم همسرم باشم،، میاد خونه و سرد و یخه و همش درحال بحث کردن و دعوا باهامه. و حتی یک تشکر خشک و خالی هم نمیکنه که خونه برق میزنه و غذا گرمش همیشه اماده است.
بعد برای چندرغاز، باید سه چهار بار درخواستم کنم که بریزه به حسابم. 🥲یروزی هم که دعوا میشه منت میزاره و چون خرجم میده انگار منو خریده.
از ته دلم میگم کاش مستقل بودم چون قطعا پیش یه همچین همسری، عزت نفسم بیشتر بود .
قدر جایگاه خوبتو بدون عزیزم.