خواب نوزاد عجیب

مدیر استارتر

عضویت: 1402/08/27

تعداد پست: 61

کسی تاالان نوزاد ۴ ماه به بعد دیده ک خودش بخوابه وقتی بزاری روپات گریه کنه بگه منو بزار زمین انقد پاهاشو تکون بده تا خوابش ببره تا یکسالگی همین باشه یا بعد اون.... 😳

امروز

07:27

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

riyo_jan

عضویت: 1403/08/21

تعداد پست: 269

خیلی بوه ها دوس ندارن رو پا بخوابن

1403/09/03

07:28

1 نفر لایک کرده اند ...

لیلا۱۹۹۲

مدیر استارتر

عضویت: 1402/08/27

تعداد پست: 61

خیلی بوه ها دوس ندارن رو پا بخوابن

دیری تا الان؟

1403/09/03

07:29

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان امیر علی

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه.

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید.

riyo_jan

عضویت: 1403/08/21

تعداد پست: 269

دیری تا الان؟

خواهرم خواهر زادمو روزمین میزاشت بخوابه

1403/09/03

07:30

1 نفر لایک کرده اند ...

لیلا۱۹۹۲

مدیر استارتر

عضویت: 1402/08/27

تعداد پست: 61

خواهرم خواهر زادمو روزمین میزاشت بخوابه

چجوری می‌خوابیدن مثلا ب جای زل میزدن یا پا تکون میدادن یا عادی؟؟

1403/09/03

07:32

0 نفر لایک کرده اند ...

riyo_jan

عضویت: 1403/08/21

تعداد پست: 269

چجوری می‌خوابیدن مثلا ب جای زل میزدن یا پا تکون میدادن یا عادی؟؟

نه خواهرم کنارش میخوابید تا خوابش ببره پستونک میخورد ب ی جا خیره میشد تا کم کم چششاشو میبست

1403/09/03

07:33

1 نفر لایک کرده اند ...

لواشک_گوجه_سبز

عضویت: 1402/03/01

تعداد پست: 1575

اینقدر خسته می شن تا یهو خوابشون می‌بره

یا بهتر بگم بیهوش میشن

احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند استالین دیکتاتور روسیهً ،خواست که برای او مرغی بیاورند او آنرا گرفت در حالیکه با یک دست آنرا میفشرد با دست دیگر شروع به کندن پرهای آن مرغ کرد مرغ از درد فریاد می زد و سعی می کرد از هر راه ممکن فرار کند. پس از پایان کار به یارانش گفت: "حالا ببینید چه اتفاقی می‌افتد" او مرغ را روی زمین گذاشت و چند دانه گندم جلوی او ریخت و از او دور شد همکارانش دیدند که مرغ بیچاره در حال درد و خونریزی او را دنبال میکند استالین با دانه‌های گندم ، مرغ را به هر گوشه از اتاق بسمت خود می‌کشید در همه این مراحل مرغ پی در پی ، او را تعقیب می‌کرد و قدم به قدم همراه او بود!!استالین گفت:مشاهده می‌کنید که مرغ با وجود تحملِ تمام دردهایی که من برای او ایجاد کردم؛ به دنبال من می‌آید احمق‌ها به همین راحتی اداره می‌شوند!

1403/09/03

07:34

1 نفر لایک کرده اند ...