خانما راستش کارشوهرم و پدرش یکیه با هم...و خب پول اصلی و زیاده همیشه میره جیب پدرشوهرم
اصلا الان در حدی اضطراب دارم و فصبیم که کم مونده قلبم وایسته...
حقیقتش دیروز مادرشوهرم زنگ زد و گفت پنجشنبه عقد برادرزادمه.تو تالاره و مختلط.
اینم بگم که هفته اینده هم عروسی دایی شوهرمه.
منم دیدم الان هیچی ندارم ب خیاطم زنگ زدم گفت فلان قدر پارچه بخر باشه کت شلوار برات میدوزم.منم دوتومن دادم پارچه کرپ از جنس خوباش خریدم.شوهرم اصلا نداد.
بعد تو راه گفتم پول خیاطو تو بده..داد و بیداد کرد..گفت اصلا نه عقد این میریم نه عروسی داییم.
خلاصه فقطبخاطر پول این دعوا رو انداخت.
بعد اومدیم خونه مادرش زنگ زد..برداشتم گفت به پدرشوهرت میگم ربع سکه بخریم قبول نمیکنه گوشیو بده شوهرت.منم گفتم من لباس ندارم پسرت چندین روزه سر یه لباس و پارچه و یه ارایشگاه ساده جنگ و دعوا داره تو میخاهی ربع سکه ببری؟گویا پدرشوهرم برا ربع سکه راضی نبوده مادرشوهرم دعوا انداخته تو خونه