بله هرروز هم میگفت سارا شرکت نفت قبول بشه سپیده
فلان چیز قبول بشه براشون فلان کردم فلان میکنم
اینو به سلیقه سارا خریدم
اونو واسه خاطر سپیده خریدم
خدا آگاه ما دو سال تو خونه اینا بودیم یک زیر شلواری مشکی با یک پیراهن چهار خونه تن این پسر بود یک دست لباس برای این نمیخریدن انگار سرراهی بود
یک روز پسرو روی پشت بوم کولر درست میکردن به همسرم گفته بود آخرش از گشنگی سقط میشم تو این خونه