این اکانتو زدم که صرفا درد دلمو بگم
حالم خیلی بده
خیلی عذاب میکشم
سر ساده ترین مسائل
بخدا بدترین درد همینه داشته باشی اما تو فقر زندگی کنی
خونمون ۳۰۰ متره اما خونه خالیه
نصف وسیله هامون دست دومه که از محل کارش اورده
من ۱۸ سالمه اما تخت خواب ندارم میز ندارم اینه ندارم حتی لباس درست حسابیم ندارم
مامانم با بدبختی پول جور میکنه میرم لباس میخرم
ماهی بالای ۱۰۰ میلیون درامد داره ولی خساست به خرج میدع
فک میکنه کل نیاز به خورد و خوراک و پول مدرسه ختم میشه
حتی بخاطر ایناهم منت میزاره
حالم خیلی بده هر روز تو خونه بخاطر خساست بابام با مامانم دعوا میکنیم
اینم بگم پدرم حتی خودشم در عذابه از صب ساعت ۸ میر سرکار تا ۱۲ شب اگه ناهار نزاره مامانم میگه دلم نیومد پول بدم به غذا بربری خریدم حتی بعضی وقتا میگه دلم نیومد پول بدم بربری
یا دلم نیومد سوار تاکسی بشم فلان قدر مسیرو پیاده اومدم
یا حتی دکتر نمیره دندوناشو درست کنه از دندون درد میپیچه به خودش
ایشالا خانواداش ذلیل بشن به بدترین روز بیفتن که چنین بچه ای رو با این مشکلات تربیت کردن
بخاطر اینچیزا سر ما منت میزاره
فک میکنه چهارتا مبل و فرش و میزناهارخوری و یخچال خریده
خیلی خفنه فقط به فکر اینه ظاهر خونرو درست کنه فامیلاش بفهمن پولداره بخدا اون لباس پوشیدن ما و خودشو میبینن میفهمن خساستشو
خیلی درد بدیههه خیلی عذابه هم خودش هم ما
من خیلی ادم صبوریم ولی بازم هر یمدت یبار بخاطر این موضوع از شدت فشار مفنجر میشم
پدرم بعضی وقتا میاد میشینه باهام صحبت کنه هی میگه من همه چی برات فراهم کردم تو امکانات داری تو راحت میتونی درس بخونی مطب میزنم برات و فلان
منو برده بانک واسم حساب باز کرده ۹۰۰ تومن گذاشته بعد سر هر ماه که سود اون میاد ، میاد میگه کارتتو بده میره کارتو خالی میکنه خب من اخه ۹۰۰ تومنو میخام چیکار وقتی بخاطر یه لباس خون به جیگر میشم
خدا هیچکیو گرفتار چنین چیزی نکنه
چیکار کنم اخه
از شدت حرص زدم خرت و پرتای اتاقمو ریختم وسط کلا تنم بیقراره