چقدر هم ماشالله از خدا عمر گرفته
واقعا در حکمت خدا مونده چرا به ظالما عمر دراز میده
خواهرشوهرم همیشه میگفت مادرم پیره بهت تهمت میزنه فحش میده تو خانومی کن چیزی نگو
ولی 3 شب رفت خونه همون دخترش
دخترش زنگ زد مامانو ببرید روان برام نزاشته
اون یکی سه ساله مامانشو خونش راه نداده میگه ب شوهرم گیر میده زندگیمو خراب میکنه
دلت نسوزه خر بشی؟بره همونجا که قبلا محبتاشو نثار میکرد
درکل وظیفه وظیفه بچه هاشه شما کلا دخالتی نکن خودشون تصمیم بگیرن باهم ببینن چیکار میکنن
اگه خود مادرشوهرت خونه جدا داره ینی خونه پدرشوهرت هست که دست مادرشوهرت باشه همونو بدن اجاره هزینه پرستارو بقیه چیرارو باهاش بدن
یاهم مادرشوهرت بمونه خونه خودش بچه هاش هزینه هارو تقسیم کنن پرستار بره خونه مادرشوهرت
عزیزم فکر نکنم شما بتونی این گذشتو بکنیو از ایشون پرستاری کنی گذشته از اتفاقاتی بدی که بینتون افتاده شرایط شما یجوریه که باید به فکر بچه و حالا ivfباشی منطقی نیس وقتتو با پرستاری پر کنی به نظرم بهترین کار اینه همسرتون براشون پرستار بگیرن شبا هم برن بهشون سر بزنن
به خاطر حرف اون دوستمون کنجکاو شدم تاپیکای اولیت خوندم
حق داری دلت صاف نشه باهاش
اذیتت کرده
فکر میکنم اگه جات بودم حتی باور نمیکردم مریضه و میگفتم برنامه داره
ببخش گلم ولی گزاشتی سوار بشه دیگه پیاده نمیشه بچهاشم دیگه خودشونو کنار میکشن میمونه رو سرت همین شوهرتم پس فردا قدر نمیدونه میگه مگه چیکار کردی بگو مادرتونه هر جور میتونین نگهش دارین ولی من نیستم تو خونتم بمونه بقیه خیالشون راحته دیگه میمونه رو سرت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز