2777
2789

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


خدا پدرتون رو بیامرزه حرف شما درسته واقعا خاک سردی نمیاره منم بهش رسیدم ۱۵ ساله مادربزرگم تنها کسی ک ...

ممنون عزیزم 

نور به قبرشون بیاره 🖤


همیشه توی آسمون، از یه ارتفاعی به بعد،ابری وجود ندارد، پس اگه آسمون دلت ابری شد،با ابرا نجنگ! فقط کمی اوج بگیر.
حتماااا مشاور ببرینشتسلیت میگم

خدا عزیزاتو حفظ کنه عزیزم

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...•  جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷
دختر من سه سالشعیکسالو پنج ماهه ک بود یتیم‌شد و پدرشو از دست دادشماها که این درد بزرگ رو تحمل کردین ...

عزیزم من پدرم و سه سالگی از دست دادم چیز زیادی یادم نمیاد ازش که بخوام اذیت بشم تنها موقعی که روز اول مدرسه معلم شغل پدرارو میپرسید ناراحت میشدم و زودم یادم می‌رفت 

یادمان باشد به خاطر بی کسی هرکسی را به زندگیمان راه ندهیم با بی کسی میشود زندگی کرد اما با هرکسی نه 
عزیزم من پدرم و سه سالگی از دست دادم چیز زیادی یادم نمیاد ازش که بخوام اذیت بشم تنها موقعی که روز او ...

ای جون دلم

بمیرم برای معصومیت قلب صبورتون 

الهی خوشبخت ترین بشی 

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...•  جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷
عزیزم من پدرم و سه سالگی از دست دادم چیز زیادی یادم نمیاد ازش که بخوام اذیت بشم تنها موقعی که روز او ...

💔💔

من با اینکه هنوز هیچی نشده دارم گریه شدید میکنم 

چیزی بشع منم خودمو میکشم 

اینکه یکم قبول کرده باشین اتفاقوبیفتین باز رو فعالیت روزانه همیشگیتون

آره دیگه چاره ای نیست گاهی هز سختیا کم میارم 

 یادم میفته کلی گریه میکنم کاش بود همدردم بود  ولی همیشه خاطره قدیما تو ذهنمه یادم نمیره 

من 23ساله مادرم رفته وهیشهههههه توبهترین لحظاتمم نبودشوحس میکنم چقدردلم مادرمو مادرخیلیییییی مهربون ...

خدا رحمتشون کنه 

یه چیزی هست،که نه توان بدست آوردنش رو داری نه طاقت فراموش کردنش رو ،

انگار بین زمین و آسمون معلقی 

انگار همیشه یه چیزی کم داری 

یه چیزی که عین گمشده،چشات دنبالشه،ولی هیچوقت پیداش نمیکنی

همیشه توی آسمون، از یه ارتفاعی به بعد،ابری وجود ندارد، پس اگه آسمون دلت ابری شد،با ابرا نجنگ! فقط کمی اوج بگیر.

من ۱۴ ساله بودم پدرمو از دست دادم ، یدونه داداش داشتم ۲۳ سالش بود ، اونو هم ۲۵ روز پیش از دست دادم ، حالا من و مامانم تنها شدیم😭زبوونم لااال اگه واسه مامانم اتفاقی بیفته من دیگه نمی‌دونم چه بلایی قراره سرم بیاد

ای جون دلمبمیرم برای معصومیت قلب صبورتون الهی خوشبخت ترین بشی

ممنون عزیزم

یادمان باشد به خاطر بی کسی هرکسی را به زندگیمان راه ندهیم با بی کسی میشود زندگی کرد اما با هرکسی نه 
من ۱۴ ساله بودم پدرمو از دست دادم ، یدونه داداش داشتم ۲۳ سالش بود ، اونو هم ۲۵ روز پیش از دست دادم ، ...

تسلیت میگم

وای داغ داداش😭😭😭😭💔💔💔💔

یکی از یکی بدتر 

خدا مامانتون رو سالم نگه داره


2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز