دیشب خاستکاریم بود حرفای مادر پسره

عزیزم کارت خیلی سخته. خیلی فکر کن . درسته ۴ سال براش وقت گذاشتی ولی حرف یه عمر زندگیه.

ببین خود این آقا و شرایطش پسر خوبیاش چیه . بدیاش چیه.

ماها شناختی روش نداریم شاید انقدر ماه و آقا و با اخلاقه که نکات منفی رو می‌تونی چشم پوشی کنی.

فقط درباره خودت ، حس می‌کنم خیلی دست پایین گرفتی که خانواده ش هول برشون داشته. هنوز نیومده برای عروسی نگرفتن و مهریه پایین رضایت دادی حالا اومدن باز طاقچه بالا گذاشتن که جهزیه هم صفر تا صد با خودت. به نظرم تو این مسایل کنار نیا حتی بحث یه عروسی جمع و جور هم پیش بکش که بعدا حسرت نخوری.

درباره غربت تو شهر دیگه و دور از خانواده هم حسابی فکر کن. من تبریز چندبار رفتم همه چیز خوبه مردم با کلاسن پیشرفته ن اما خود دوستن یعنی یکم تعصب دارن روی خودشون بقیه رو راحت نمی‌پذیرن

خب ارعهه واقعاا

ولی رسومات متفاوته شما دو نفر از قبلش باید هماهنگ میکردید

الانم دیر نیست بگو همینه ک هست جهاز ما رسممونه پسر بگیر ۴ تیکه رو 

اگ بخوادت قبول میکنه

هر قومی هستی باش

خودتو بدبخت نکن

مگر اینکه خونت پدرت کشنه و لخت و بدبخت باشی و بخای تن به این ازدواج (ذلت) بدی

به خدا بعضی دخترها انگار هیچ ارزشی برای خودشون قایل نیستن هر ذلتی رو قبول میکنن دیروز یکی دیگه میگفت  عاشق یکیه

نه شغل داره نه تحصیلاتی داره نه پول داره به خانوادمم فحش میده  فقط تنها خوبیش اینه خانوادشو راض

ی کرده دوبار اومدن خواستگاری  از دو شهر دوووووور هر کدوم یه طرف کشور بعد تازه دخترخ نگران بود میخواد بره شهر پسره عروسی فامیل اونا از این خوششون نیاد

آدم نادون خانواده هم بدبخت میکنه 

با ازدواج غلط خانوادت هم میندازی به بدبختی