2777
2789
عنوان

به زنداداشم پیام دادم حالشو گرفتم خسته شدیم از دسش

| مشاهده متن کامل بحث + 3158 بازدید | 117 پست
اره عمدی نبوده دست هم نداشته جمع کنه فلج مادرزاد بوده البته فلج عقلی

نمیدونم شایدم کار بچه هاش بود و اون متوجه نشد یعنی ممکن نیست بچه ها کرده باشند

ای زندگی حرومت بشه جوانیم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یجور میگن بچه هاش شلوغ کردنانگار بچه هاشو از خونه باباش آورده بود خب نوه خودشونه دیگهمن بچم شیطونی م ...


من خیلیا رو میبینم از این شاکین که ساختمونشون با مادرشوهر یکیه و مادرشوهره حریم حالیش نیست مثل گاو در هر شرایطی میپره تو خونه. اینم مثل همونه طرف خواب بودن عین دسته بیل پریده خونه به این هم اکتفا نکرده یه عالمه گند هم زده و رفته. شماها چون عروسید اینطور طرفداری میکنید من از دید بی طرف میبینم و واقعا کار طرف بی شعورانست. کار شوهر شما هم جالب نیست که اینطوری تعریفش میکنی 🙄

ماورای باورهای ما، ماورای بودن ها و نبودن های ما، آنجا دشتی‌ست فراتر از همه‌ی تصورات راست و چپ؛ تو را آنجا خواهم دید...       
این چرا برعکسه ؟عروسای دیگه دعا دعا می کنن مهمون میاد مادرشوهر صداشون نکنه

میدونی میگ چرا خواهر شوهرم بیاد تو خونه مادر شوهرم بخوره من نرم چرا اونا بیان شام بمونن من نرم ؟ همچین شخصیتیه

چی بگم خب شاید بچش ریخته اونم ندیده کلا تو این شرایط درستش این بود عروس کنار مادرشوهر می‌بود کاراشو ...

حدانلود باید نگاه می‌کرد ببینه چکار کردن 

خب وقتی راحت نیستن باهات نباید بری‌

رفته چکار اخه؟؟؟ اینا ندیدن اونو

این چرا برعکسه ؟عروسای دیگه دعا دعا می کنن مهمون میاد مادرشوهر صداشون نکنه

منم یه جاری اینجوری دارم 

بفهمه کسی اومده خونه مادرشوهرم فوری خودشو میرسونه


خدایا خودت میدونی که من همیشه به مادرم احترام گذاشتم تاجایی که تونستم هواشو داشتم بیشتر از همه غمشو خوردم اما اون جای مهربونی از دهنش سم مار بیرون میریزه . حتی داداشمو که این همه مادرمون حقیر میکنه رو بیشتر از من دوسش داره . اینا حرفای یه بچه نوجوان نیست . حرفای یه زن ۳۰ ساله ست که خودش بچه داره. خدایا خودت کاری کن سر مادرم به سنگ بخوره. دیکه از تحمل این همه سردی خسته شدم. راستی خداجون ممنون بابت همسر مهربونی که بهم دادی همسری که خودش یه تنه جای همه مادر پدر خواهر برادر رو برام پر میکنه. خدایا پسرم و شوهرم رو در پناه خودت نگهشون دار . آمین❤️
بهتر نرید.

جایی که نخوان‌منو صد سال هم‌نمیرم 

البته مثل زن داداش اسی هم‌نیستم بدون دعوت برم اینقدر نمیرم تا پدرو مادر هردو زنگ‌میزنن بیا بعدم با کلی ناز میرم 

ای زندگی حرومت بشه جوانیم 
یعنی شمام جیزای ک بهم ریختینو جمع نمی‌کنین ک مادرشوهرتون تا دوروز درگیره بعد رفتنه شما؟؟؟

من کلا ظرفارو میشورم چ ظرفای همون روز چ ده روز قبل باشه ب عهده منه یدونه هم قبل رفتم پای سینک نمیمونه

جاریمم اشپزی و سفره ب عهدشه کلا

بقیه اش ن دیگ 

خودشونم میگن بشینید به روز اومدین حرف بزنیم دورهم باشیم

حقیقت ماهم میریم ک هم استراحت کنیم هم همو ببینیم بخایم بشور و بساب کنیم همون خونه خودمون میمونیم

از دورنگی هایِ مردم خَسته ام ، حَق با تو بود ؛ باده پنهان دَر قبا دارند و قران دَر بغل...
فوقش میخاد ب داداشم بگه ببین منو نمیزارن خونه . ببین واقعا درکش پایینه . میاد پفیلا میپزه کل فرش سوز ...

یه سوال؟

دست و پا چلفتی 

یا از قصد کرده 

اگه دست و پا چلفتی بهش حرف نمیزدی گناه داشت 

فقط 13 هفته و 5 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
💗
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز