دوستان شوهر من خیلی اصرار داره به اینکه زود به زود بریم خونه پدرشوهرم اینا. با اینکه شاغلیم و بچه کوچیک داریم و به شدت حتی به کارهای خونه هم نمیرسیم هفته ای دو بار معمولا میریم. وقتی هم کار داشته باشم و نتونم برم مدام ناراحت میشه که تو هروقت میخوایم بریم اونجا بهونه میاری این هفته یه بار اول هفته رفتیم موقع شام رسیدیم غذا گرفتیم بردیم امروز اما موقع شام رسیدیم مادر شوهرم حاضری درست کرد هرچی به شوهرم گفتم موقع شام نریم گوش نداد ....
خب
چرا الکی دنبال بحثین بعضیاتون ، خب دلش خوشه اینجوری، چقدر حاشیه میسازی
یکی از آشناهای مادرشوهرم زنگزد گفت از وقتی پسرم یعنی شوهر من زن گرفته این زنگ نزده التماس میکرد دخترشو بگیریم
تا اینجاش که شوهرت اشتباه میکنه
همین؟ نه موردی نداره خب تعریف کرده چیزی نگفته
بعد سر سفره گفت صبح رفته بودند بیرون با خواهرشوهرم و جاریم یهو گفت رانندگی جاریم از خواهرشوهرم خیلی بهتره. من رانندگی نمیکنم راستش وقت نداشتم برم کلاس. حس میکنم روی صحبتش با من بود شاید هم من حساس شدم از این حرف و حرف قبلی کلا حس کردم کمتر باید برم اونجا...
کلا من تا الان فکر میکردم مادرشوهرم خیلی ساده و مهربونه ولی بعضی وقتا میبینم یک شیطنت هایی داره توی حرفاش
شما بودید ناراحت میشدید؟
کسی نیست؟
حساس شدی بهشون
فکرتو ازاد کن
خیلی خیلی حساسی و دنبال بهونه تا رابطه رو قطع کنی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز