2777
2789

بچه ها شوهره من امروز از صب سرکارش بود تا شب ۹میاد.امروزم تولده مامانم بود تبریک ایناگفتیم.ولی مامانم شهرستان هستن یکونیم ساعت راهشه ک بریم یکونیم ساعتم واسه برگشته.حالا شوهرم میگه من ک رسیدم سریع سوارماشین شو ک بریم شهرستان مامانتوببینیم تولدشه ی کیکم ببریم.ی ساعت بشینم برگردیم چون فردا صب ۵باید سره کارش بره...منم میگم خب مامانم قراره دوسه روز بعد بیاد شهرمون ،اونموقه ی کیک خوشگل خودم میپزم میریم دیدنش الان چن ساعت راه میمونیم و دوره خدای نکرده تصادفی چیزی شع از دست پدرشوهرم تموم نمیشیم😂میگه ن باید بریم.شما باشین میرین امشب یا نگه میدارین دوسه روزبعد..تازه مامانمم میگه نیایین نگران میشم راه دوره...میگم حداقل ی شامی چیزی بپز ک این بدبخت هیچی نخورده ازصب گرسنشه خب...با من من میگه ابگوشت بپزم؟میگم باشه بعد دیدم کلا ناراحت شد ازینکه میریم.حداقل خوشحال میشد ک دامادش ارزش میده..نمیدونم یجوریم...کاش نمیرفتیم امشب

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 


وقتی اومد بگو مامانم گفته خطریه دل نگران میشه ازت تشکر کرد

زنگ زدم بهص گفتم.گفت کاریت نباشه حتی باحرص گفتم مامانم کیک بیرونی دوس نداره میخام دوسه روز بعد ک اومد خودم بپزم راحا برم پیشش.گفت نه باید بریم

واسه همه اونجوریه...ولی کاش ب حرف منم گوش میداد میگه ن ک نه.باید بریم...واس همه چی باید حرف خودش باش ...

درک میکنم مامانتو

کلی باید شام بپزه واسه یه ساعت ..شما ترین راحت تره

من بودم غیر مستقیم ب سوهرم میگفتم نه

هرکسی بوسه ستاند ز لب یار کسی...بی گمان دست در آغوش نگارش ببرند
شوهرت گفته بریم برید حرف نزن تو اینجور مواقع رو جرف شوهرت😡😁

اخه جیدونی چیه گلم،من عاشق شهرستانم هرهفته میریم اما وقتایی ک مثلا شوهرم تعطیه ازصب میریم شب میمونیم فرداش میاییم خونمونگاما الان کلا ۳ساعت باید راه باشبم فوقش ی ساعت میشینیم.

نریید

الان دوباره شوهرم زنگید میگه چای اینا حاضر کن ی لقمه هم بگیر دلم‌میره ازگشنگی توراه بخوریم.گفتم عزیزم صب کن بیاد میریم این خونشون،گفت اونجا هم میریم الان بدو حاضرشو😐😂

درک میکنم مامانتوکلی باید شام بپزه واسه یه ساعت ..شما ترین راحت ترهمن بودم غیر مستقیم ب سوهرم میگفتم ...

راسش هرسری میریم خونشون،خودم میپزم غذا....شوهرم ی بارهم دستپخت مامانمو نخورده...

درک میکنم مامانتوکلی باید شام بپزه واسه یه ساعت ..شما ترین راحت ترهمن بودم غیر مستقیم ب سوهرم میگفتم ...

زیاد گفتم نه...قبول نمیکنه ک نمیکنه..میگه مراسمات برامن مهمه

2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   avaz76  |  2 ساعت پیش