مامانای محترم لطفاً رو این بخش تربیت بچتون هم کار کنید

مامانش برگشت گفت : عزیزم گریه نکن، میبرم از این بهترشو برات میخرم. 

باباعه از اونور گفت: سنا یه عروسک دیگه نداری بدی دست این سرمونو برد« با شوخی و خنده گفت که مثلا عروسک اضافی نداری»

از اونور یهو مامانم گفت: نه واقعا سنا یه چند عروسک داره اونارو هم خودش بازی می‌کنه 

قشنگگگگگ دلمون خنک شد هرچند مشخص بود به اونا خیلی برخورده 😂😂😂

متاسفانه آبجی من خجالیته... از طرفی حتی خودمون رومون نمیشد اینقدر یهویی پاشدن رفتن اتاق بعد هم میخواستن ببرن

حتی لباس زیر من رو تخت بود، خودم خجالت کشیدم که چرا زنه پاشده رفته تو اتاقم بدون هیچ حرفی . 

اما وقتی دیدم چشمای ابجیم پر شد سریع عروسک رو از دست بچه گرفتم چون میدونستم مامان و بابام تهش میرن یکی دیگه میخرن...! هرچند مامانم بعدش پشتش رو گرفت و دلم خنک شد 

مامانشون فکر میکنند بچه شون از آسمون افتاده 😭

خواهر من با این سن حتی اگه بخواد لباس تو اتاق بزاره، می‌ره اجازه میگیره از صاحب خونه بماند دست زدن به وسایل 

 یه بار تو بچگی یه عروسکم رو اینجوری از دستم گرفتن دل خودم خون بود.

وقتی دیدم هیچکس حرف نمیزنه و سنا خواهرم هم ساکت سرشو پایین انداخته دلم واقعا گرفت.

خودمم نفهمیدم چطور عروسک رو از دست بچه کشیدم بیرون 😂😂😂

واقعا چقدر بددددد، دیگه ۱۰ ساله که بچه نیست...خداروشکر که مامان خوبی هستید و هوای بچه تونو داشتید

من یادمه ۵ ساله بودم، یه بار عروسکم رو دادن بچه فامیل اونم عروسک جدیدی که تازه خریده بودم. هنوزه دلم از مامانم صاف نمیشه که اون موقع منو اونقدر به گریه انداخت.الان که ۱۹ سالم شده هم به مامانم میگم اون عروسک من بود اون قدر گریه کردم چرا دادی بهشون 

این جور مواقع به بچه لطمه زیادی وارد میشه