دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!
توی یه تاپیک توضیح بدین چیه کلا مشکلتون.چند صفحه رفتم عقب اما اصن نفهمیدم چیه قضیه و چرا انقدر از زمین و زمان گله دارید.فکر میکنم خیلی حساس هستید و خودتون دارید با دست خودتون زندگیتونو به هم میزنید و اطرافیانتونم از خودتون زده میکنید.شایدم اشتباه میکنم چون کلا نفهمیدم چیه مسئله
حالا اون چیزی که خیلی عصبانیت ت کرده اون موقعیت ت چی بوده
حرفای زندگیمون ب خانوادش گفت پای دخالتشون توزندگیمون بازشد بهم بی احترامی کردن فحش دادن اخرشم گفت خانوادمن!!!! پس منی ک اسمم توشناسنامش چ جایگاهی دارم اینکه دروغ میگ بهم اینکه اولویت نبودم ونیستم ابنکه حرفای همه روباورداره بجز من اینکه دهن بین ودهن لق اینکه بخاطرخانوادش بارها هرچب خواسته بهم گفته بااینکه میدونسته چطورن من سپردم بخدا چهره واقعیشون ب شوهرم نشون بده وتعییرکنه
متوجه شدم.حق دارید. با صبوری و عشق میشه هر مردی رو رام کرد.همسر من گل میکشید.خیلی مامانی بود.همه زندگیشو ریخته بود به پای خانوادش و خودش هیچی نداشت.ولی به مرور و در طول سه چهار سال همه ی این مشکلارو حل کردم.با آرامش. روی خوش، صبوری، دعوا نکردن. یه جوری شده مامانش میگه این پسر فقط با تو خوبه و فقط تو میتونی کنترلش کنی. پسرای این مدلی پسرای بد هستن.شیطونن. باید افسارشونو بگیری تو دستت رامشون کنی.درست میشن.شوهر من الان فقط سیگار میکشه اونم کم. خرج خونه میکنه حسابی.زندگی آروم واسم درست کردده و هرچی بگم همونه.سختی کشیدم تا این شد اما شد.شمام میتونی.مردا قلق دارن.عین بچه هستن.تربیت پذیرن.شوهر من ۱۰ سال ازم بزرگتره تازه…عین مومه تو دستم.یه بار جرات نکرده صداشو بلند کنه واسم در صورتی که واسه عالم و آدم عین عزرائیله.فقط سیاست داشته باش.