شوهرم عصری مامانو باباشو برده خونمون.
مامانشم فضوله الان همه کشوهامو میگرده
خیلی ناراحتم
خیلی میدونست دوست ندارم نیستم کسی بره خونمون ولی بردشون....
خیلی براش توضیح دادم و کار خودشو کرد.
احساس میکنم دیگه اونجا خونه من نیست.
ازشون بدم میاد
من که راضی نیستم نمازشون اونجا قبوله؟🥲🥲 رو فرش من نماز میخونن من راضی نیستم😒😒😒
خیلی حس بدیه
منم شهر غریب ازدواج کردم پشیمونم
اختلاف فرهنگی خیلی بده
برگشتی قشنگ باطله سحر بگیر
خیلی میفهممت
حالا حرص بخوری فقط خودت اذیت میشی.
سری بعد بدون همسرت نرو جایی
خونه پسرشونه جدای از اینکه کارشون درست نیست بدون اجازه نباید کشوها رو بگردن
حالا واجب بود وقتی تو نیستی ببرشون؟؟ میذاشت بر می گشتی دعوت می کرد!
حق داری ولی اگه تو زندکی تون فتنه گری نمی کنن حساسیت نشون نده. چاره ای نیست
الان میان میگن حق داره خانوادشو ببره زندگی مشترکه
سخت نگیر.... وسایل خیلی شخصیتو و اونایی ک دوست نداری بدونن رو مخفی کن...... یجوری برنامه ریزی کن اینجوری نشه دیگه.... میتونستی خونه بابات رفتنو بندازی یروز دیگه
چقدر دلم میخواست با مادرشوهرم صميمي بودیم 🥲مگه چی تو کشو هام دارم اخه غیر چهار تا تیکه لباس
