2777
2789
عنوان

خانواده ی خواستگارم بعد از هفت ماه هنوز

| مشاهده متن کامل بحث + 1647 بازدید | 55 پست
بعدش دیگه پاپیچ نشدن که مثلا فلان مشکل رو حل میکنیم و پسرمون قول میده و ...؟

اصلاااا تازه پدرش کلی معذرت خواهی کرد بنده خدا اینقد مرد شریفی بود اینقد مهربون بود. کلی بخاطر من ناراحت شدن حتی مادرش همون روز گریه مرد بخاطر رفتار پسرش.. امدن وسایلو بردن و خداحافط

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست👌🏻

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

خب وقتی بتونه مشکلاتی ک داره رو حل کنه چه عیبی داره که بگی 

شما اگه طرف و نمیخوایی رک بگو نمیخوام 

ولی اگه عیبی داره ک بشه درستش کرد خب بگو بهشون اینجوری چرا انقد بنده خداها رو تو اب نمک میذاری 😐

الان مشکل فقط اون مشکلاته یا کلا خوشت نیومده ازش؟

کلا فقط یه بار دیدمش. نسبت بهش خنثی بودم نه بدم میومد ازش نه خوشم میومد.پنجاه پنجاه بودم.

ولی خب دوتا چیز برای من خیلی مهمه یکی اعتقاداته که پسرشون اعتقاداتشو گذاشته بود کنار تاحدی. دومم اینکه اهل قلیون و... بود که این چیزا برای من و خانواده ام خیلی مهمه و تو خانوادمون مسئله بدیه در حدی که مساوی با مواد میدونیمش

خب وقتی بتونه مشکلاتی ک داره رو حل کنه چه عیبی داره که بگی شما اگه طرف و نمیخوایی رک بگو نمیخوام ولی ...

آخه واقعا عیبی نداره پسرشون. من که نمیتونم الکی ردش عیب بذارم. من مشکلم با اعتقادات و قلیون کشیدنش بود که خب اینا برای من بودن. خیلی از دخترا مشکلی ندارن با این چیزا

کلا فقط یه بار دیدمش. نسبت بهش خنثی بودم نه بدم میومد ازش نه خوشم میومد.پنجاه پنجاه بودم.ولی خب دوتا ...

خب اعتقادات که چیزی نیست بتونن درست کنن خودشون، قلیون هم که خب معیار مهمتون بوده. بگو بهشون دست بردارن 

منم گفتم نمیخوام ولم کنین میگفت نه باید پس بگی چرا نمیخوای منم گفتم ازت بدم میاد برو

آها خب حق داشتی شما.

من فکر کردم درست حسابی اومدن خواستگاری و رفتارشون محترمانه بوده. اینا کلا رفتارشون از اساس اشتباه بوده پس

خب اعتقادات که چیزی نیست بتونن درست کنن خودشون، قلیون هم که خب معیار مهمتون بوده. بگو بهشون دست بردا ...

بله درست میگید شما.

شک داشتم بین گفتن و نگفتنش. اما انگار گفتنش بهتره که اونا درگیری ذهنیشون حل بشه

آره عزیزم. منم خوشم نمیاد یکی الکی گیر بده سر این موضوع

منم خوشم نمیاد. این بندگان خدا هم از سر سادگیشونه این برخورداشون. از یه طرف میترسم بگم و جور دیگه برداشت کنن و ناراحت بشن و از طرف دیگه هم نگفتنم اینجوری درگیری ذهنی شده براشون.

کلا چون بچه اولشون بود و اولین بارم بود میرفتن خواستگاری احتمالا برای همینه اینقد ذهنشون بهم ریخته

آخی🥲چه خوب که اینقدر با درک و شعور بودن

حسابی امادپسرشون خیلی اذیت کرد سپردمش به خدا 6سال پیش.. هنوز که هنوز مجرده

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست. آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست👌🏻
2810
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز