2777
2789
عنوان

نمیدونم چی بگم

34 بازدید | 13 پست

مدتی نبودم 

یعنی چند روز فقط 

اولش زیارت عاشورا خوندم دیدم خیلی حال میده و اروم میشم 

همه چی خوب بود تا رفتم حرم 

عالم و ادم میرن حالشون خوب میشه من هر وقت میرم رو به موت برمیگردم

تا توی حرمم خوبم 

همین که میام بیرون و میبینم حاجت نگرفتم انگار غم عالم به دلم میریزه

بماند که کل مسیر رو همیشه با هق هق و گریه میام شبو تا فردا ظهرش بیهوشم 

خستم دیگه

زیارت عاشورا هم با بی میلی میخونم 

دلم میخواد حالم خوب بشه 

گفتم با خودم دیگه نمیرم حرم من زورشو ندارم بعد بیرون اومدن اون همه درد بکشم 

مگه نمیگن مشکلی باشه دستمون رو میگیرن؟ 

من چیکار کنم الان 

نه غمشو از دلم برمیداره 

نه حاجتم رو میده 

اخه کاش من بمیرم به والله قسم خستم دیگه

هیچ اغراقی نمیکنم 

نمیدونم دیگه حال زندگی ندارم 

میگم بشینم نقشه بکشم از عالم و ادم انتقام بگیرم بی توجه به اینکه گفتن شیعه ما نه کینه از کسی به دلشه نه برای بقیه نقشه میکشه

چون اونا بی توجه بودن به اینکه شیعشون داره کباب میشه اینجا

یا هم یه مشت قرص بخورم بی توجه به اینکه قراره چی برام پیش بیاد بعدش 

نه مرگم رو میرسونه نه دستی میگیره نه غمم رو کم میکنه نه طاقم رو زیاد

گناه من چیه با عالم و ادم رو بودم اینجوری منو زدن زمین 

دارم میترکم چرا تموم نمیشه تا کجا ادامه داره


دو سه بار اومدن به خوابم گفتن به حسین بگو حاجت روا بشی 

من دیگه نمی‌دونم چه مدل گفتنی گفتن محسوب میشه که حسین دست بگیره 

یا نامه اوردن که حضرت زهرا امضا کرده برات حاجت روایی 

ولی من دارم دق میکنم و خبری نیست

اصلا درک میکنن؟

قلبم نمی‌کشه طاقت ندارم خسته شدم 

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

دردی که به استخون رسیده 

عفونتی که همه بدنت رو گرفته باشه

بعد خوب شدن 

حاجت گرفتن

ممکنه فراموش کرد چی به سرت اومده؟

الان یاریگری نباشه برام 

کی میخواد به دادم برسه؟؟؟

همنقدر وجدان دارند که امید بدن به دلت و دستت بزارن تو پوست گردو؟

جایی که نه راه پس داره نه پیش؟

2805

دلم نمیره 

نه به نماز 

نه سجده 

نه دعا

نه هیچی 

میدونمم برای خودمه و بهش احتیاج نداره

ولی من که بهش احتیاج دارم

چرا دستم رو نمیگیره!

لااقل اول می‌گفت باید قید این حاجتم رو بزنم تا یه خاکی به سرم میریختم 

الان چیکار باید بکنم 

چرا دنیا داره بام اینجوری تا میکنه

همین روزا بلاخره انقد کم میارم که تمومش میکنم خودم 

چون هیچکس قرار نیست بهم کمک کنه

صغیر و کبیر گناهکار و بی گناه کمک خواستن بهشون کمک شده 

انگار من بار اضافم رو دوش این دنیا


چرا باید کسیو پرستید که خودشو رو قادر مطلق معرفی کرده از طرفی گفته مهربون ترینه

ولی اصلا حضور نداره 

چرا باید بپرستمش وقتی حتی دستمم نمیگیره اینجا 

میگی اون دنیا؟؟

اگر اینجا هیچ جاش دستم رو نگیره چه تضمینی هست اونور بگیره؟

خلاف وعدش عمل نمیکنه؟

خب وعده استجابت هم داده ولی اجابتی ندیدم!

دیدم برای بقیه ها 

برای خودم ندیدم 

بغض داره پاره میکنه گلوم رو

خدا خدای خوشگلاس خدای پولدارا خدا خدای دیگرونه خدا خدای از ما بهترون هاس

تهش ما امر شدیم به عبادت 

اونم عبادت بی پاسخ 

با وعده سرجالیزی اون دنیا جبران میشه

میخوام صد سال سیاه نشه

امیدوارم اون دنیا پایین ترین و حقیر ترین جای جهنم باشم 

دلم میخواد به بدترین شکل عذابم کنه

دلم میخواد ازم انتقام بگیره از خودم متنفرم که داد زدم و خدا صداش کردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792