دختر منم به خاطر بچههای برادرشوهر خواهرشوهرام اونجارو بیشتر دوست داره
اما من واقعا دیگه حس حماقت بهم دست میده
والا مادربزرگ من نسبتا دستش تنگ بود
باز چهارتا تنقلاتِ معمولی تدارک میدید
مادرشوهرم با کلی دارایی،پا میندازه رو پا و منتظره دیگرون خوردنی بیارن
تازه اردِ ناشتا هم میده