من هفته ای یک بار میرم خونه مادرم
دیروز که رفتم با پسرم بچه های خواهرم اونجا بودن و هردو مریض و به شدت سرفه های بدی میکردن
خیلی خواستم پسرم دور باشه ازشون اما اصلا رعایت نمیکردن
خواستم زنگ بزنم شوهرم بیاد دنبالم بریم خونه
مامانم بدرفتاری و بداخلاقی شروع کرد هم با خودم هم با بچم فک کن با بچه پونزده ماهه بد اخلاقی میکرد و نمیزاشت تکون بخوره از جاش میگفت پاشید پاشید برید خونه ی ما آلودس و کثیفه
مثلاً داشت منو نگه میداشت
جلوی دامادمون حرفای بدی زد بهم خیلی ناراحت شدم
همش میگفت برو بیرون و....
دیگه خواهرم گفت نه تو بمون و ما میریم اصلا شرایط رو افتضاح کردن واسم منم ناچار تا شب موندم شوهرم بیاد
خیلی مراقب بودم ولی تا دستشویی میرفتم صدای جیغ خواهرم میومد که بچه رو بوس نکنید🙃
بچم تب کرده امروز
به همین راحتی و من بی مسئولیت ترین مادری هستم که تو دنیا هست کاش بمیرم 😭😭
اما واقعا تصمیم گرفتم یه مدت نسبتا طولانی خونه مادرم نرم و بفهمونم حرفایی که دیروز بهم زد
اشتباه بود