یسال از ازدواجم میگذره و ی بچه دوماهه دارم ولی تو این یسال روزی نبوده ک به نامزد سابق شوهرم فکر نکرده باشم دارم دیوونه میشم دیگه!!!
تو دوران آشنایی مون اصلا برام مهم نبود حتی نمیخاستم بدونم چرا جدا شدن و نپرسیدم...
۷ سال نامزد بودن ک ۳ سال آخر و دراصل باهم نبودن و درگیر پروسه طلاق بودن...
قلبم شکسته😔
احساس میکنم ازم سواستفاده شده. چطور تو این ۷ سال نامزدی با اون بچه دار نشد ولی ۲ ماه بعد عقدمون من حامله بودم.حتی نخواست یسال با من تنها باشه تا خوش بگذرونیم.. اصا نفهمیدم چطور ازدواج کردم!! هیچ مراسمی نداشتیم فقط یه بله برون ۳۰ نفره! برای عقدم ی دورهمی ۲۰ نفره برا شام! برای نامزد سابقش جشن عقد بزرگ گرفته بودن... سرعقدمم هیچی طلا ندادن فقط ی بندانگشتی یک گرمی!!!!! هیچ عکس دونفره ای باهم نداریم حتی برای عقد ! با گوشی چنتا عکس گرفتیم فقط و عکاس نداشتیم. برای یلدا و عیدم چیز مهمی برام نگرفتن. جوری ک رسمه. همش فک میکنم ب اون چ کادوهایی دادن برای اون چیکار کردن. حتی بعد زایمانم هیچ کادویی نگرفتم.
فک میکنم هنوز اونو دوسش داره و بامن ازدواج کرده ک فقط تشکیل خانواده داده باشه! برای رابطه و بچه!
وقتی هنوز آشنا میشدیم یبار قهر کردیم و من رمز گوشیمو الگو گذاشتم قبلا رمز گوشیامون مث هم بود عددی بود.
بهم گف من قبلا رمز گوشیم این شکلی بود)N( رو صفه گوشیم حرف ان و کشید ک اول اسم نامزد سابقشه.
این جمله شم همش تو گوشمه موقعی ک رفته بودیم مشاوره پیش از ازدواج به مشاور میگف نامزد قبلیمو خیلی ام دوس داشتم و فقط بخاطر اختلافات خانوادگی جدا شدیم.
یبار گوشیشو خونه جا گذاشته بود و من رفتم ته گالریش و دیدم هنوز عکسای جشن عقدش و خاستگاریشو داره البته نامزد قبلیشو برش زده... ولی چنتا فیلم بود ک نامزد قبلیشم توش بود. جوری ک تو اون فیلم میخندید و شیطنت میکرد چقد شاد بود ولی الان اصلا اونطوری نیست و پیش من همش سرش تو گوشیشه. ی فیلم با نامزد سابقش تو گوشیش هس ک داشت از ی رنگین کمان فیلم میگرف و میگف چ قشنگ و کامله بعد دوربین و گرفت سمت اون و گف رنگین کمان اصلی اینجاس 🤧
خودشم تو فیلم لخت بود. شماره شم دیدم هنوز سیو داره از سر کنجکاوی زنگ زدم ب اون خط ک خاموش بود😭 هنوز خط خاموششو سیو داره.یکی از اون فیلمایی ک دیدم ازشون ک مال یک و نیم سال بعد عقدشون بود حلقه نامزدیش تو دستشه، درحالی ک بعد عقدمون تقریبا فقط ی ماه حلقه انداخت بعدش انداخت تو کشو و چن وقت پیشم میخاس بفروشتشون حلقه هامونو.
اون ۴ سالی ک باهم زندگی کردن تو خونه مادرشوهرم اینا بودن و من ازونجا متنفرم نمیتونم تحمل کنم اونجا رو .گُلی ک رو سفره عقدشون بود هنوز هست اتاقی ک باهم توش بودن...
نامزد سابقش خیلی ازم خوشگل تر بود چشماش رنگی بود و تو بارداریم همش میگف بچمون چشاش رنگی میشه و من بدم میومد. چن روز پیش سالگرد عقدمون بود و حتی ی تبریک ساده نگف... ینی برا قبلیه ام اینجوری بود؟ برای تولدم فقط ی تومن ریخت ب حسابم و ی کیک خرید . شامم خودش درس کرد. برای تولد اون من حدود ۲ تومن کادو خریدم و کیک ام گرفتم میخاستم سورپرایزش کنم ولی اون کیک و دید و سورپرایز خراب شد. گف پس بیا بریم بیرون کیک و بخوریم سر لباس بهم گیر داد ک این مناسب نیس و من عصبی شدم همراش رفتم کیک بخورم ولی کادوشو بهش ندادم و عملا تولدش بهم خورد فک نکنم امسال دیگه برای تولدم کاری بکنه! یچیز خیلی مسخره اینه ک تولد من و تولد نامزد سابقش یروز فرق داره فردای تولد من تولد نامزد قبلیشه!!!!! بخاطر همین حتی از تولد خودمم متنفرم.
رفتم پیج زن قبلیشو پیدا کردم . چقد شاده هرروز سفر و تفریح... حالا من اینجا بدبختم.
دلم میخاد خودمو بکشم ولی بخاطر بچه نمیتونم و کاملا افسرده ام و عین مرده متحرکم هر وقت تنها میشم فقط کارم شده گریه... حتی وقتی دارم ب بچه شیر میدم گریه میکنم همش میگم ببخشید ک بدنیا اوردمت... کاش بتونم حدقل از قلب اون محافظت کنم ک نشکنه.