ما گاهی که پدرهمسرم روستا تنها باشه میایم می مونیم دو سه شبی.. ازونجایی ک من یبار اینجا سوسک دیدم و اینکه کک بدنمو نیش میزنه دیگخ نمیموندم یسر میزدیم برمیگشتیم تا اینکه خودم پیشنهاد دادم چادرمونو بیاریم بریم تو اون... خلاصه امروز اومدیم قرار نبود بمونیم چون برادرشوهرم هست فعلا چادر نیوردیم ولی همسرم گفت رفتم دیدم بخاری اتاقو روشن کردن دلم نیومد نمونیم... خلاصه چراغ و روشن گذاشتیم من بیدارم همسرم خابه دیدم اذیت میشه گفتم چراغو خاموش کنم حالا همسرم عذابوجدان گرفته میگه کاش نمیموندیم اذیت شدی تو... میگم نه اشکالی نداره... حالا من معدبم میگم نکنه فک کنه منت سرش گذاشتم یا بعده ها بگه منم بیخاب کردی... آخه بیدار شد رفت دسشویی میگه منم خابم پرید... سابقه داشته قبلنا سر کارایی که دوس نداشتم انجام بدم اشاره ای میکرده که تو میتونستی انجام بدی ولی نکردی... البتع خیلی وقته دیگه نمیگه اینجوری..
دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳
از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباسهای خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!