مامانم روانیم کرده همش دامادای جاریاشو میگه دختر عموامو .چون شوهر اونا باعرضس با مسئولیت پولدار و مومن نماز خون اینان اما شوهر من هیچ کدوم اینا نیس۱۷سالم بود بزور منو داد ب این مرتیکه۱۴سال ازم بزرگ بود الان پشیمونه عین سگ میبینه ادم نیست ب من میگ بی عرضه ای نتونسی ادمش کنی تو۶.۷سال .منم میگم چهل سالشه خستم از قهر دعوا ادم نمیشه بچمم چون باباشو دوس نداره اینم دوس نداره هر حرفی ب بچم میزنه بی حیا بی تربیت بی ادب همش ب بچه میگه اینارو نفهم خب بچست بفهم همش میگه اینو گف حرف زشت زد فلان کرد برو از دخترعموات بچداری یاد بگیر خب همه بچها ک نمتونن اروم مهربون باشن دخترم۵سالشه لجباز غر غروناارومه .نمتونم ک بچمو بگشم .هرچی دهنش میاد بهم میگه گفت برو گمشو بیرون از خونم منم گفتم خودت برو بجهنم و امدم خونم امروزم ز زد جواب ندادم(شوهر من آدم بدیه اما ن میزاره طلاق بگیرم نه خفه شمو روزامو بگذرونم)
بدتر اینکه دخترمم اخلاقاش عین باباش۵سالشه
عجب ...نه از همسر شانس آوردی نه مادر....باهاش ارتباطت رو کمرنگ کن
به نظرم مادرت باعث میشه همش روانت بهم بریزه نرو دیگه
وا برم بس بشین تو خونش بگو بیخ ریشتم بخاطر اینکه دارم تاوان بی مسئولیتی تو رو میدم خلاص کن خودتو
احتراما" چه مادر خری داره عوض پشیمونی از بدبخت کردنت طلبکاره
ولی خدایی دخترتون تربیت کن تره به تخمش میره
نزار شبیه باباش بشه وگرنه میشن سه تا آدم غیر قابل تحمل برات حداقل رو این یکی حساس باش
شما دیگ با اون آقا ازدواج کردی جای دخترت از خوبی های پدرش بگو
انقد با مادرتون بد گفتید بچه رفته تو ته ذهنش که بابا آدم بدیه
الهی بمیرم برات خواهر
من این چیزا هست به اضافه هزار تا بدبختی دیگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز