بار اولشه همین الان یکی از دوستاش که کیش هست به شوهرم و یه دوست دیگشون بلیط میگیرم خودم براتون برا فردا راه بیفتید بیاید
دلممم یهو گرفت شوهرم اصلا مارو مسافرت نمیبره دو روزه دارم بهش میگم دلم پوسید مارو ببر خیابون یه دور بزن بهمون خسته شدم صبح تا ظهر سرکارم ظهر بر میگردم تا شب غذا درست کن خونه تمیز کن درسو مشق دخترم کلاس اوله رسیدگی به دختر کوچیکم ولی نبردگفت کار دارم ولی امشب تا زنگ زدن بهش تو پوست خودش نمیگنجید از خوشحالی
در حالی که من بارها بهش گفتم مارو یه کیش ببر هزار تا بهونه از کیش متنفرم از هواپیما میترسم نمیتونم سوار هواپیما بشم
البته بگم اولین بارشم هست مجردی داره میره جایی