خب دیگه عزیزم معلومه، قبل از خیانت کار شدنش ک همش خونه نمیموند بامن وقت نمیگذروند مگه کم اونم وقتایی ک دوستاش میگفتن زنتو بیار مام زنمونو میاریم بریم گردش، همش یا خونه پدرش بود یا خواهر برادراش وقتی ام میومد خونه منم اون موقع کم سن و سالتر بودم و مادون ی ریز غر میزدم میگفتم تو خونه نمیمونی بمن توجه نمیکنی و ....
اونم میگفت بهت علاقه ندارم راستش چون دوست ندارم خونه نمیمونم خودت نفهمیدی؟🥲 کلا برا ازدواج بامن دودل بود بهتره بگم ۸۰ درصد دلش نمیخواست من با گریه و التماس نگهش داشتم
بعد ک حرفمو گوش نمیکرد الانم نمیکنه آدم حسابم نمیکنه بیشتر وقتا، حرف حرف اونه مگه اینکه بهش التماس بکنم یبارم حرف من باشه، بعدشم ک سه ساله خیانت کار شده بازم هی تو دعوا میگه بهت علاقه ندارم و ....
دیگه باید چکار کنه ک ثابت کنه دوسم نداره؟