اقا این خانومو پدرشوهرم معرفی کرده بود ما رفتیم خواستگاری
همسرم تک فرزنده و شغل باباش یجوریه که همسر من مجبوره هر دوروز یبار سر بزنه بهش یکمکمک کنه(تنها میره) خونه ناهارشو میخوره منمبراش میوه خوردمیکنم با فلاسک که واسه خانوم زحمتی نباشه
هفته ای یبارم پدرشوهرم زنگ میزنه پاشین بیاین که نریم بد میشه اونروزم من ناهار میزارم و خونه رو تمیز میکنم میایم خونه خودمون
قبل ازدواجشونم پدرشوهرم یه مغازه زده به اسم شوهرم که همینحوری مونده ک همسرم با پولخودش خونه و ماشین خرید و اصلا با پول اون مغازه نبوده همه اینا به کنار پسرشه به اونچه
الان رفته همجا گفته با پول شوهرم خونه دار شدن و ماشین زیرپایه زنشه
تا حالا یه شبم نموندیم خونشون رفتهگفته شبم اسایش نداریم از دستشون
همسرمم به زور کنترل کردم تا نره دعوا کنه باهاش
به هرحال شوهرش قبلش یهپسر داشت بعد ایناومده چرا اینقدر پرروعه